در خیابان امروز طبل و پرچم دیدم برلب آدمها خنده رو کم دیدم
روی اسبی دیدم بچه ای کو چولو مادر من می گفت:آب می خواهد او
توی هیئت بابا،ژاکت مشکی داشت در کنارش مردی یک علم را برداشت
مادر من می گفت:روز کوچ گلهاست این عزاداریها یادی از عاشوراست
لطفا نظرات ارزشمند خود را در کادر زیر وارد نمایید
اکنون :
06:27 شنبه, 20 اردیبهشت 1404
لینک های زیر، مختص ورودی های جدید می باشند
لینک های زیر، مختص دانش پذیران ثبت نام شده در مرکز آموزشی می باشند