به نام خدایی که رحمتش بیاندازه و مهربانیاش همیشگی است.
نقش خانواده در سلامت روان فرزندان چیست؟
خانواده از مهمترین عوامل موثر در رشد همه جانبه کودک است. تاثیر خانواده بر کودک بدون مقدمه با قدرت فراگیری خاصی آغاز و در سراسر زندگی فرد آشکار میشود. تاثیر روابط صحیح بین والدین و فرزندان و اهمیت آن بر هیچ کس پوشیده نیست زیرا کودکان دارای خصوصیت “اخلاق دیگر پیرو”هستند. یعنی با چشم بسته رفتار والدین خود را تقلید میکنند و به همین علت کارشناسان تعلیم و تربیت همگی بر این باورند که نقش والدین در شکل گیری شخصیت کودکان غیرقابل انکار و از مهمترین عوامل در تامین بهداشت روان کودکان است. نظریات روانکاوی نیز بر اهمیت اثرگذاری تجارب اولیه و روابط کودک و والدین بر رفتارها و نگرش کودک تاکید دارد و نظریه پردازان در یادگیری اجتماعی نیز به افزایش یادگیری درخانواده اهمیت میدهند و از این دریچه به مفهوم خانواده مینگرند و بر میزان اثرگذاری پدر و مادر بر کودک ونقش آنها در تامین سلامت روان تاکید میکنند.
● ویژگیهای یک خانواده خوب
1) فرزندان در خانواده مورد پذیرش و کانون عشق و توجه بوده خود نیز از آن آگاه باشند.
۲) فرزندان از آزادی متناسب با سن و نیازهای خود در چارچوب ضوابط اخلاقی و تربیتی متعادل برخوردار باشند.
3) به آنان متناسب با سن و تواناییهایشان مسئولیت داده شود.
4) آنچه را که احساس میکنند بدون ترس و واهمه برای پدر و مادر خود بیان کنند.
۵) بتوانند افکار خود را با والدین در میان گذاشته ، از تجربه ،تبادل نظر و فکر آنها بهرهمند شوند.
۶) اشتباهها و خطاهای آنان ، بدون تنبیه بدنی ، تمسخر و ایجاد سرافکندگی اصلاح و بهبود یابد.
۷) حس تعامل ،همدلی و تعاون در محیط گرم و صمیمی خانواده به آنها منتقل شود.
۸) بیشتر به موفقیتها و پیشرفتهای فرزندان تکیه شود تا به شکستها و خطاها.
در صورتی که والدین حداقل دو نکته را در برقراری ارتباط با فرزندان خود مورد توجه قرار دهند به تامین بهداشت روانی آنان کمک کردهاند که یکی وجود “احترام” در روابط است و منظور از آن رفتاری است که احساس ارزشمندی رضایت و خشنودی را در طرف مقابل ایجاد کند.
و دیگری وجود احساس “ تفاهم وهمدلی” میباشد.
نخست باید این احساس درک و تفاهم بین والدین و فرزندان ایجاد شود تا پس از آن راهنمایی،آموزش، پند و اندرزو ... اثربخش باشد.
به طور کلی باید گفت احساسات بخشی از خصوصیات وجودی ما را تشکیل میدهند. ما میتوانیم زمان و نحوه بروز آنها را خودمان تعیین کنیم به شرط آنکه از وجودشان آگاه باشیم و برای کودکان مهم است که بدانند چه احساسی دارند تا از تجمع احساسات ناشناخته و بهم ریخته در درونشان کاسته شود. والدین با انعکاس عواطف و احساسات فرزندان همان گونه که هستند و نه آن گونه که خودشان تفسیر میکنند باعث میشوند تا خود آنها به صورتی مبتکرانه در صدد تغییر، اصلاح و بهبود خویش برآیند.
فواید مهارت تفکر خلاق در کودکان
این توانایی در تصمیم گیری و نیز حل مسئله سهیم است، بدین صورت که با استفاده از آن، راه های جایگزین در هنگام تصمیم گیری ها و نیز نتایج متنوعی از اعمال فرد یافت می شود. این ویژگی باعث می شود که فرد فراتر از آنچه که به صورت مستقیم تجربه می کند را دریابد. همچنین در مواقعی که نیازی به تصمیم گیری نیست، این مهارت سبب می شود که او در برخورد با وقایع روزمره زندگی منعطف عمل کرده و خود را با آنها سازگار کن.
پرورش خلاقیت در کودکان
برای تقویت خلاقیت در کودکان راه های زیادی وجود دارد. در زیر به چند مورد پرداخته شده است. توصیف های مثبت از ایده ها و کارهای کودکان، تشویق پرسش های باز با نگاهی مثبت و تحسین آمیز از ایده ها و کارهای خلاقانه کودک استقبال کنید و با پرسش های باز، یعنی پرسش هایی که در آن کودک کمی باید تامل کند، وی را به تفکر خلاقانه سوق دهید.
با استفاده از هنر و تشویق کودکان به انتخاب هنر مورد علاقه خود، آنها را به درک عمیق رهنمون شوید.
همواره سعی کنید با استفاده از بازی های خلاقانه در محیطی که متناسب با آن بازی هاست، در ارتقای تفکر خلاق کودک بکوشید.
موسیقی و فعالیت های حرکتی می تواند به عنوان یکی از راه های مهم پرورش خلاقیت در کودکان مورد استفاده والدین قرار گیرد.
والدین عزی میتوانند با استفاده از بازی های گروهی، نمایش، پیک نیک داخلی و داستان خوانی جهت ارتقای خلاقیت کودک خود، گام های موثری بر دارند.
والدین عزیز در خرید اسباب بازی های کودک سعی در انتخاب اسباب بازی های واگرا (انواع لگو ها) در مقابل اسباب بازی های همگرا (انواع پازل) داشته باشند.
یکی از مشکلات عمده بچهها ترس از تاریکی است. در این مقاله به بررسی ترسهای شایع در کودکان میپردازیم؛
برخی از روانشناسان معتقدند ترسهای کودک در سن زیر 5 سالگی، بیشتر از هر زمان دیگری رخ میدهد چرا که در این سنین قوه تخیل کودکان بسیار بالاست و کودک در این سن قادر به تشخیص تخیل از واقعیت نیست. یک سایه در گوشه تاریکی از اتاق خواب کودک میتواند به راحتی تبدیل به یک جانور سه سر شود! با توجه به اینکه کودکان قوه تخیل خود را در شب بیشتر به کار میاندازند بنابراین آنها در شب آسیب پذیرترند.
یکی از بیشترین عوامل ایجاد ترس در کودک تلویزیون است، چرا که صداها و تصاویر تلویزیون، بیشتر از هر عامل دیگری میتواند ذهن کودکان را تحت تاثیر قراردهد.ایجاد جلوههای ویژه فیلمهایی که در آنها، حیوانات حرف میزنند و اسبهای تک شاخی که پرواز میکنند میتواند به تخیلات کودک رنگ واقعیت ببخشند ممکن است در کارتونها و فیلمها این موجودات بامزه و زیبا لذتبخش باشند ولی در دیگر برنامههایی که موجودات عجیب و غریب صداهای وحشتناکی از خود درمیآورند به همراه موزیکهایی که اتفاقات ساده را ترسناک جلوه میدهند، بدون شک تاثیر زیادی بر کودکان خواهند گذاشت.
از دیگر موارد ایجاد ترس در کودک، تصاویر کتابها، داستانها و بازیهای ترسناکی است که باعت میشود کودک در مورد آنها فکر کند و مسلما در تاریکی این افکار موجب ایده پردازی ترس در کودک میگردد.
با کودک خود در مورد آنچه که او فکر میکند یا احساس میکند که در تاریکی میبیند صحبت کنید و با او با احترام برخورد کنید و به او اطمینان دهید که ترس او طبیعی است و وقتی که او بزرگ شود این ترسها کمتر خواهدشد. از گفتن این جمله که ترس او احمقانه است خودداری کنید چرا که این گفتار در کودک شما احساس شرمندگی و گناه به وجود میآورد و در نهایت باعث میشود کودک راجع به ترسهایش با شما صحبت نکند.
مهمترین کاری که شما میتوانید انجام دهید آن است که حمایت خود را از کودک، به نمایش بگذارید توجه داشته باشید، به کودک خود نشان دهید که تحت حمایت شما قرار دارد، این کار احساس امنیت را در کودک بالا میبرد پس به او بگویید که نیاز به نگرانی نیست و همه چیز در خانه امن است و هیچ چیز نمیتواند به او آسیب برساند.
اگر فرزند شما از این میترسد که در خانه یا زیر تخت هیولا وجود دارد باید از تقویت این ترسها جلوگیری کنید شاید این ترس، با یک بازی بیشتر تقویت شود. این گونه ترسها حاصل تخیل کودکان است که آنها را، واقعی تصور میکنند. بازیها و داستانهای ترسناک، ترس کودک را تشدید میکند.
علل لجبازی در کودکان و راه های درمان آن
آیا کودک شما لجباز است؟ آیا نوجوانتان دائم با نظرها و سخنان شما مخالفت می کند؟
شاید پاسخ شما به این سوال ها مثبت باشد و نگران این باشید که فرزندتان لجباز است و برای کنار آمدن با لجبازی کودکتان از دوستان و نزدیکان راه حل هایی را جویا شده باشید.در ادامه این مطلب به بیان ویژگی های کودکان لجباز می پردازیم تا اولا لجبازی را ریشه یابی کنیم و ثانیا به راه های درمان این اختلال رفتاری بپردازیم؛ با ما همراه باشید و از زبان کارشناس ارشد روان شناسی ویژگی، دلایل و راه های درمان را بخوانید.حامد سیامکی خبوشان کارشناس ارشد روان شناسی و عضو سازمان نظام مشاوره و روان شناسی با اشاره به طبقه بندی DSM4 که طبقه بندی آماری و تشخیصی روان شناسی محسوب می شود، می گوید: افراد لجباز در این طبقه بندی یک سری ویژگی ها و خصوصیات خاص دارند که به برخی از این موارد اشاره می کنیم. طبق این طبقه بندی این افراد اغلب فعال هستند و از انجام خواسته ها و رعایت قوانین در دنیای بزرگسالان سرپیچی می کنند.آنان بسیار حساس و زودرنج هستند و اغلب زود خشمگین می شوند و به کینه توزی و انتقام جویی تمایل دارند. در کودکان لجبازی بیشتر در نافرمانی نمود پیدا می کند و خانواده ها بیشتر به علت این خصلت، کودک را لجباز توصیف می کنند. برخی والدین هر نافرمانی از سوی کودک را لجبازی می شمارند در حالی که اگر نافرمانی تداوم داشته باشد، آن را لجبازی می دانیم.
علل لجبازی در کودکان
علل لجبازی در کودکان بسیار گسترده و پردامنه است. از نظر بیولوژیکی اختلال در عملکرد غدد و اعصاب ممکن است یکی از عوامل لجبازی در کودکان باشد. اما بیشتر لجبازی ها ریشه در سبک رفتاری والدین دارد. به گفته سیامکی در ۴ مدل سبک توجه والدین به کودکان می توان ریشه لجبازی را شناسایی کرد؛ در قدم اول توجه ناکافی والدین ممکن است عامل لجبازی کودک باشد. به این معنا که چون کودک دچار کم توجهی است، با لجبازی قصد جلب توجه والدین را دارد و تلاش می کند از این طریق توجه آن ها را برانگیزد. برخی والدین هم به کودک «توجه مشروط» می کنند؛ حتما شنیده اند که والدین به فرزند خود می گویند: «اگر این کار را بکنی، پسر یا دختر خوبی هستی» آن ها با این کار در واقع خوب یا بد بودن کودک را به انجام دادن یا ندادن یک کار مشروط می کنند. از طرف دیگر والدین بسیاری هم هستند که با توجه بسیار زیاد به کودک او را لجباز بار می آورند.
این کودکان اغلب پرتوقع هستند و پس از مدتی هیچ چیز آن ها را راضی نمی کند.توجه منفی هم نوع دیگری از توجه است که معمولا با داد زدن، سرزنش و توهین کردن همراه است و کودک به عنوان مکانیسم دفاعی از لجبازی استفاده می کند.ناکامی هم یکی از علل لجبازی در کودکان است. کودکانی که دائم در رسیدن به اهداف خود شکست می خورند، لجباز بار می آیند. از طرفی خانواده هایی که دائم کودک را نهی می کنند، از او انتظارات زیادی دارند، از روش های تشویقی برای بالا بردن انگیزه کودک در انجام کارها استفاده نمی کنند، او را به سوی لجاجت سوق می دهند.نباید فراموش کرد که سرزنش و امر و نهی بیش از حد به کودک او را لجباز می کند. کودک به عنوان یک انسان حق دارد گاهی اشتباه کند بدون این که مستحق سرزنش باشد. در حالی که برخی والدین اجازه اشتباه کردن به کودک نمی دهند و بابت هر کار اشتباه او را سرزنش می کنند.
کودک در مراحل رشد درمی یابد که حق دارد اشتباه کند و مستحق سرزنش نیست. بنابراین در مقابل والدین جبهه می گیرد. انعطاف ناپذیری والدینی که انتظار شکست یا خطا را از کودک خود ندارند باعث می شود اجازه کسب تجربه به او را ندهند و اگر هم اجازه این کار را بدهند بابت هر اشتباه او را سرزنش می کنند.این کارشناس ارشد روان شناسی بالینی درباره لجبازی ناشی از خشم درونی کودک توضیح می دهد: گاه بروز ندادن خشم توسط کودک، باعث لجبازی می شود و گاهی اضطراب ها و تنش های درون خانوادگی به خشم درونی در او منجر می شود. هم چنان که الگوپذیری از والدین و تناقضات رفتاری والدین بر شکل گیری لجاجت در رفتار و شخصیت کودک نقش دارد. لجبازی برای کودک در واقع راهی برای رسیدن به هدف است زیرا او یاد گرفته است با لجبازی به هدف و خواسته خود برسد.او این الگو را از رفتارهای مستقیم والدین و یا تناقضاتی که در خانواده شاهد بوده، گرفته است.
والدینی که ضد و نقیض صحبت می کنند و خودشان لجبازی می کنند، در واقع لجبازی را آموزش می دهند و طبیعی است که کودک هم همان طور بارمی آید.دقت کنید که کودک با مهارت زندگی و مهارت های ارتباطی آشنا نیست و این والدین هستند که راه های رسیدن به هدف و نه گفتن را باید به او آموزش دهند.در کودکان دشوار، مبتلا به اوتیسم و بیش فعال، مبتلا به صرع و آلرژی،لجبازی بیشتر مشاهده می شود. همچنین تناسب نداشتن قد به وزن، کم کاری یا پرکاری غدد، اضطراب های نهان و فراگیر هم در این امر موثر است.
درمان
وی درباره شیوه برخورد با لجبازی کودکان توضیح می دهد: اولین قدم این است که پذیرش خطا را یاد بگیریم. بهتر است به عنوان والد رفتارهای کودک را با توجه به نسل و جنس وی، مورد ارزیابی قرار دهیم و خطاها و رفتارهای او را به شخصیتش ارتباط ندهیم. البته باید او مسئول کارها و رفتارهایش باشد اما لازم است مواظب باشیم که او را سرزنش نکنیم و به او حق دهیم گاهی اشتباه کند. وقتی با او صحبت می کنیم باید واضح، شفاف و ساده و دقیق انتظاراتمان را از کودک بیان کنیم. استفاده از جملاتی مثل «عرضه نداشتی این کار را انجام بدهی» در واقع تخریب شخصیت کودک است. بهتر است به او بگوییم که «اگر می خواهی این کار را انجام دهی، باید … این گونه انجام دهی».
به این ترتیب به او کمک کرده ایم تا بدون تحقیر و سرزنش به هدفش برسد.باید یاد بگیریم به کودک حق انتخاب دهیم. بهتر است بین چند گزینه موردنظر خودمان به او حق انتخاب دهیم. اگر به او حق انتخاب دادیم در واقع به نظرش احترام گذاشته ایم. مادری که از کودک می پرسد «غذا می خوری یا نه» و پس از پاسخ منفی کودکش به او تشر می زند که باید غذا بخوری، در واقع به او حق انتخاب نداده است. بنابراین لازم است برای نظر کودک احترام قائل شویم. از طرفی والدین خود باید از نظر شخصیتی و روانی ثبات داشته باشند تا بتوانند به کودک خود کمک کنند. والدین باید یاد بگیرند شنونده خوبی باشند و به کودک فرصت حرف زدن و تخلیه هیجان بدهند تا بتواند تخیلات، احساسات، تفکرات و هیجانات خود را بروز دهد. دخالت به موقع به هنگام دعواهای بچگانه بسیار مهم است.
لازم است والدین فقط وقتی کودکان در حال صدمه زدن به خود یا طرف مقابل هستند، دخالت کنند و در غیر این صورت اجازه دهند بچه ها خود مشکلاتشان را رفع کنند. والدین کنترل گر یا سلطه جو اجازه نمی دهند بچه ها استقلال کافی پیدا کنند، بنابراین کم کم به لجبازی و یا رفتارهای پنهان کارانه سوق داده می شوند.لازم است والدین به رفتارهای مثبت کودک بیشتر توجه کنند و در قالب بازی، داستان و شعر مهارت های زندگی، حل مسئله، مهارت های ارتباطی، درست درخواست کردن، دفاع از حق و حقوق را به او یاد دهند. فراموش نکنیم که لجبازی کودک در بسیاری از مواقع ناشی از اضطراب است.
اگر علاوه بر لجبازی، کودک مشکلاتی در خواب و تغذیه دارد باید به مشاوره مراجعه کرد تا ریشه آن شناسایی و رفع شود. دقت کنید که روش های تربیتی متناقض بین والدین لجبازی کودک را تشدید می کند. اگر یکی تنبیه کند، دیگری تشویق، یکی کنترل گر باشد، دیگری کودک را آزاد بگذارد این عوامل در واقع کودک را دچار تضاد می کند و باعث می شود که او نتواند به راحتی درست را از نادرست تشخیص دهد.نباید فراموش کرد که قاطع بودن پدر و مادر، شفاف بودن قوانین داخل خانواده و مقید بودن والدین به اجرای آن قوانین بهترین راهکار برای حل مشکل لجبازی بچه هاست. قوانین نباید سخت گیرانه، احساسی، پرتناقض و موقتی باشد بلکه باید آسان، همیشگی و لازم الاجرا باشد و همه اعضای خانواده به آن عمل کنند.
لجبازی بزرگسالان
بروز لجبازی در کودکان بیشتر تحت تاثیر عوامل محیطی است. لجبازی ممکن است تا دوران بزرگسالی هم ادامه پیدا کند زیرا در واقع لجبازی نوعی بازی است که افراد در زندگی به صورت ناخودآگاه آن را انجام می دهند و همان طور که گفتیم راهی است که بعضی برای رسیدن به اهداف خود از آن استفاده می کنند. اگر کودکی یاد گرفته باشد برای رسیدن به هدف (اسباب بازی، شکلات، تفریح و بعدها رایانه و خودرو و …) می تواند با گریه، قهر، داد و بیداد به هدفش برسد این کار را تا دوران بزرگسالی ادامه می دهد. این افراد در زمینه شغلی و تحصیلی نمی توانند رشد چندانی داشته باشند و مدام تغییر رشته یا تغییر شغل می دهند. از طرف دیگر در زندگی مشترک به صورت ناخودآگاه و ناآگاهانه سبک های لجبازی خود را ادامه می دهند و نمی توانند درباره مسائل و مشکلات خود با همسرشان به نتیجه برسند.
برقرار رابطه مثبت با کودکان:
برقراري رابطهي مثبت با كودك يا نوجوان از اصول اوليه ي فرزندپروري است. در بستر رابطهي مثبت است كه مي توان ساير روش هاي فرزندپروري را بكار گرفت. برقراري رابطهي مثبت عبارتست است از ایجاد فضایی که در آن بين مراقب و كودك احساس ایمنی، دوست داشته شدن و پذیرش وجود دارد و جنبههاي مثبت رفتار كودك مورد توجه قرار ميگيرد. لازم است والدین اوقاتي را براي تعامل با كودك خود اختصاص دهند. در اين اوقات به صحبت های آنها گوش دهند، با آنها حرف بزنند و به فعاليتي بپردازند كه هر دو از آن لذت مي برند. از راهنمائي كردن، نصيحت كردن، دستور دادن، سرزنش كردن و توبيخ در اين زمانها اجتناب كنند. با آنها مهربان باشند، احترام بگذارند و علاقه خود را به صورت کلامی یا غیر کلامی ابراز نمایند. در مورد نوجوانان اين اوقات مي تواند كوتاهتر ولي مكرر باشد.
لازم به ذكر است كه نشان دادن محبت خود به كودك نبايد صرفا به اين زمانها اختصاص يابد و لازم است همواره وجود داشته باشد.
برقراری ارتباط:
برقراي ارتباط به معني انتقال پيام و تعامل مشترك بين والد و كودك است. برقراري ارتباط با كودك به محيطي امن و فضائي مناسب براي گفتگو نياز دارد. در بسياري از مواقع انتقال پيامها بين والد و كودك بخوبي انجام نميشود و يا اينكه يك ارتباط يك سويه برقرار است.
در مورد نحوه ي برقراري ارتباط با فرزندان به اين نكات توجه كنيد: 1. احترام گذاشتن:
2. اختصاص دادن زمانهايي مكرر، كوتاه مدت و با کیفیت برای تعامل با کودک: · هر روز زمانی را هر چند کوتاه، واقعاً با کودک باشید طوری که احساس کند در دسترس او هستید. · در این زمان تنها به کودک توجه کنید و کار دیگری انجام ندهید. · با كودك فعاليتي را ترتيب دهيد تا هردو از آن لذت ببريد 3. به صحبتهاي کودک خود توجه كنيد. به فرزندتان نگاه کنید.
4. در برابر كودك به تندي واكنش نشان ندهيد.
اگر عصبانی شوید یعنی کودک توانسته بر شما مسلط شود و یا اینکه باعث می شوید کودک بترسد و نتواند با شما ارتباط برقرار کند. 5. به او نشان دهيد كه دوست داشتني است.
6. براي برقراري ارتباط با كودك خود بازي كنيد: بازی برای رشد کودک حیاتی است در طول بازی، کودکان مهارت های جسمانی، شناختی، اجتماعی و هیجانی خود را گسترش می دهند. در عین حال، بازی مفیدترین زمان برای ارتباط مادر یا پدر با کودک است. بازی با کودک وسیله ای جهت برقراری رابطه مثبت با کودک و وارد شدن در دنیای او و نیز آموزش کنار آمدن با دیگران، حل مسائل و کنترل رفتار است.
|
تأیید و تشویق رفتارهای مثبت:
کودکان به تأیید و توجه نیاز دارند. وقتی کودکان تشویق و توجه مثبت در برابر رفتار مناسب شان دریافت می کنند میزان همکاری شان بیشتر شده و کنترل آنها بسیار آسان تر می گردد. از طرف دیگر احتمال وقوع دوباره آن رفتار افزایش می یابد.
- تقویت کننده مثبت عبارت است از هر نوع پیامد رفتاری که باعث افزایش احتمال وقوع مجدد آن رفتار می گردد.
انواع تقویت کننده های مثبت عبارتند از:
1- احساس غرور و افتخار درونی: این حس را می توان از طریق ابراز حس افتخار و غرور شخصي خود نسبت به رفتار خوب کودک به وی منتقل نمود.
2- ارایه ی توجه مثبت به صورت کلامی و غیر کلامی
رفتار مثبت را از طريق كلامي و غير كلامي مورد تشويق قرار دهيد.
تشویق کلامی: متشکرم که همانطور که خواسته بودم اينكار را انجام دادی.
- کارت را خوب انجام دادی.
- کار قشنگی انجام دادی که به خواهرت کمک کردی که تکالیفش را تمام کند.
تشویق غیر کلامی: چشمک زدن، لبخند زدن، بغل کردن، نوازش کردن، کف زدن
3- امتیاز دادن به کودک و پاداش های اجتماعی مثل رفتن به پارک و سینما، کمک در تهیه دسر یا غذا.
4- پاداش های عینی مثل جایزه ها، برچسب ها، اسباب بازی، خوراکی های خاص.
در مورد نحوه تشويق به نكات زير توجه كنيد: · تشویق بايد متناسب با رفتار باشد: برای رفتارهای روزمره از تأیید کلامی یا غیر کلامی استفاده کنید و پاداشهای مادی را برای رفتارهای برجسته تر و مهمتر به کار ببرید. · تشويق بايد متناسب با موقعيت باشد: اگر کودک در جمع دوستانش در حال بازي است و ممکن است از تحسین شدن خجالت بکشد، تأييد غیر کلامی به کار ببرید. · به رفتارهای مثبت کودک توجه کنید: رفتار مثبت را با لبخند و تکان سر، تأیید کنید. · در تحسین افراط نکنید: اگر بیش از حد کودک را تحسین کنید فکر می کند وظیفه دارد دیگران را خوشحال کند و این تنها راه ارزشمند بودن است؛ یاد می گیرد زیاد تحسین بخواهد و اگر تحسین نشود درباره ارزشمند بودن خود به شک می افتد؛ و يا اينكه فکر می کند تحسین نشدن بمعني مورد انتقاد قرار گرفتن است. · به تلاش های کودک بها دهید: همیشه دنبال نتیجه نباشید تلاشها را نيز مورد توجه قرار دهيد. · به توانمندی کودک اشاره کنید و نشان دهید که به او افتخار می کنید. · جملات تأیید آمیز بگویید: من به کار تو اطمینان دارم. کار دشواری است ولی فکر می کنم از عهده آن بر می آیی. در کارِ... روز به روز بهتر می شوی. |
دستور دادن به کودک:
گاهی والدين از کودکان انتظاراتی دارند که کارهایی را انجام دهند و لازم است دستوراتی به آنها بدهند. فراموش نکنید دستور دادن به معنای پرخاشگری و عصبانیت نیست. دستور می تواند قاطع اما صمیمی باشد.
در مورد شيوه دستور دادن به نكات زير توجه نمائيد: 1- هنگام دستور دادن در فاصله نزدیک کودک بایستید. نگاهتان به کودک مستقیم باشد و حد الامکان سطح نگاه شما با کودک یکسان باشد. اسمش را صدا کنید. 2- دستورات را واضح و روشن بدهید. از دستوراتی که به صورت کلی مطرح می شود مثل مواظب باش، عجله کن و ... پرهیز کنید زیرا این دستورات مفاهیم انتزاعی دارد و کودکان آنها را درک نمی کنند پس "به جای مواظب باش" مشخصاً بگویید: " لطفاً دستت را به نرده ها بگیر". 3- دستورات مثبت بدهید یعنی افعال مثبت به کار ببرید. به کودک بگویید چه کاری را باید انجام دهد نه اینکه چه کاری را انجام ندهد. 4- از دستورات خواهشی و یا سوالی اجتناب کنید. افعال امری به کار ببرید. 5- درباره دستورات بحث نکنید و دلیل تراشی و فلسفه بافی نکنید. گاهی کودکان برای فرار کردن از زیر اجرای دستورات دائماً سوال "چرا " مطرح می کنند. این چراها لازم به پاسخگویی نیست. 6- به کودک فرصت اجرای دستورات را بدهید. پشت سر هم دستور ندهید. 7- دستورات غیر لازم و غیر ضروری ندهید. 8- بر اجرای دستور نظارت داشته باشید. 9- بلافاصله بعد از اینکه کودک دستوری انجام داد او را تشویق کنید. 10- پیش بینی کنید اگر کودک دستور شما را انجام نداد، پیامدی منطقی برایش در نظر بگیرید. اگر کودک دستور شما را اجرا نکرد، 5 ثانیه صبر کنید. دوباره تکرار کنید و اگر بلافاصله انجام نداد پیامدی را که درباره اش قبلاً هشدار داده بودید اجرا کنید. چانه زنی کودک را نپذیرید و پیامد را اجرا کنید. 11- کودکان بزرگتر را در وضع قوانین مشاركت دهید. 12- به جای امر و نهی کردن مرتب به کودک، محدودیت ایجاد کنید و حق انتخاب دهید. |
آموزش مهارت های جدید:
رشد کردن مستلزم یاد گرفتن بسیاری از مهارت های جدید و پیچیده می باشد مثل مسواک زدن، لباس پوشیدن، حمام کردن و ... باید والدین به کودکان کمک کنند تا این مهارت ها را بیاموزند و یا رفتارهای درست گاه و بیگاه کوک را تثبیت نمایند. روش های مؤثر در این خصوص عبارتند از:
1- الگو بودن والد براي كودك: والدين بايد الگوي رفتاري باشند كه انتظار دارند كودك آن را بياموزد. مي توان در حين انجام يك رفتار آن را توصيف نمود و به كودك اجازه داد كه رفتار را تقليد نمايد. او را برای موفقیت ولو اندک تشویق کنند و او را برای تلاش بیشتر ترغیب کنند.
2- آموزش اتفاقی: وقتی کودک به طرف والدين می آید تا سؤالی بپرسد، چیزی بخواهد و ... زمانی است که می توانند به او آموزش دهند زیرا در این موقعیت، كودك به برقراری ارتباط با والدين علاقه مند است.
3- استفاده از جدول رفتاری: جدول رفتاری یک قرار داد مشخص است بین پدر و مادر با کودک که براساس آن کودک برای انجام فعالیتی مشخص و تعریف شده، پاداش هایی دریافت می کند. از جدول رفتاري مي توان براي آموزش يك مهارت يا رفتار جديد بهره گرفت.
راهبردهای مدیریت رفتار نامطلوب:
همه بچه ها باید یاد بگیرند که محدودیت ها را بپذیرند و احساس سرخوردگی و ناامیدی خود را وقتی نمی توانند به خواسته هایشان برسند، کنترل کنند. اداره ی چنین موقعیت هایی برای والدین دشوار است. اما اگر والدین پیامدهایی را بلافاصله، پیوسته و قاطع برای رفتار نامطلوب استفاده کنند، کودکان خویشتنداری را خواهند آموخت.
در ابتدا سعی کنید بفهمید چرا کودک بدرفتاری می کند. کودکان به دلایل مختلف ممکن است بدرفتاری کنند:
1- برای جلب توجه
2- به دست گرفتن کنترل امور و قدرت نمایی
3- بیماری، خستگی، یا عصبانیت
4- کودک نمی تواند به دلیل مشکلات و بیماریها، رفتار خود را کنترل کنند.
کودکان بدرفتاری را به روش های مختلف انجام می دهد:
انجام کاری که شما دوست ندارید، سستی کردن در امور، بی تفاوتی، پرخاشگری و آزار خود و دیگران.
اگر کودک دستورات شما را انجام نداد یا رفتاری نامطلوب ارایه می دهد، می توانید از موارد زیر برای کاهش رفتار نامطلوب وی استفاده کنید:
بحث مستقيم:
وقتی کارآمد است که کودک یکی از مقررات اصلی خانه را گاهی فراموش می کند و بیشتر در مورد بچه هایی است که همکاری بیشتری دارند.
نحوه استفاده از بحث مستقيم: ابتدا توجه کودک را به خود جلب کنید. سپس مشکلی را برایش توضیح دهید. سپس مختصراً توضیح دهید چرا این رفتار مشکل دارد [از جمله خبری استفاده کنید] . بعد رفتار صحیح را به کودک پیشنهاد دهید و از او بخواهید که آن کار را انجام دهد. |
نادیده گرفتن:
اگر مشکل رفتاری خفیف باشد و خطر يا ضرري ايجاد نمي كند و حقوق ديگران را نيز ضايع نمي سازد (مثل زمانی که برای به دست آوردن چیزی، قشقرق راه می اندازد يا قصد توجه طلبي دارد) از این روش استفاده کنید.
نحوه ناديده گرفتن رفتار: · خونسرد بمانید و عصبانی نشوید. · به کودک توجه نکنید. به هیچ وجه به او نگاه نکنید و حرف نزنید (می توانید شروع به خواندن روزنامه کنید تا با کاری سرگرم شوید). هیچ حالت خاصي را در چهره نشان ندهيد. · ممکن است در ابتدا بدرفتاری اش بیشتر شود. در این زمان اگر به او توجه کنید، تلاشتان به هدر رفته است. · بی اعتنایی را تا وقتی ادامه دهید که رفتار آزارنده وجود دارد. به محض اینکه رفتار نا مطلوب قطع شد، می توانید به اولین رفتار مثبت او توجه کنید. · در مورد رفتارهایی که خشونت به همراه دارد یا احتمال آسیب به کسی می رود، از این روش استفاده نکنید. |
انتخاب پیامد:
پيامد رفتار مي تواند رفتار را تقويت يا خاموش سازد. هرگاه رفتاري منجر به پيامدي خوشايند شود آن رفتار تقويت مي شود و چنانچه پيامد ناگواري در پي داشته باشد رفتار خاموش مي شود.
از این روش برای مشکلات رفتاری شدیدتر استفاده کنید پيامد مي تواند پيامد طبيعي باشد يا پيامد قرار دادي. پيامد طبيعي آن چيزي است كه خود به خود در اثر رفتار بوقوع مي پيوندد. مثلا دست زدن به اجسام داغ باعث سوختن دست مي شود. پيامد قرار دادي آن چيزي است كه ما بعنوان قرار داد براي كودك تعيين مي كنيم. مثلا اگر کفش هايش را كثيف كند بايد آنها را بشويد. والدين بايد دقت نمايند كه از پيامدهاي طبيعي خطرناك براي كنترل رفتار استفاده نكنند مثلا اينطور نباشد كه اجازه دهند دست كودك را بسوزد، كه دوباره سراغ آب جوش نرود!
گاهي پيامد رفتار بصورت اعمال محروميت است، محروميت كوتاه مدت از چيزي كه كودك دوست دارد كه در اين موارد مي بايست به نكات زير توجه شود: · محروميت باید متناسب با رفتار باشد. · کودک را از فعالیت یا اسباب بازی که کانون مشکل است محروم کنید. · مدت محروم کردن باید کوتاه باشد از 5 تا 30 دقیقه معمولاً زمان مناسبی است. · قبل از محروم کردن، حتماً دلیل این کار را برای کودک توضیح دهید: · بعد از اتمام زمانی که قرار گذاشته اید، فعالیت یا اسباب بازی مورد نظر را باز گردانید و با توضیح درباره رفتار جایگزین صحیح، بکوشید از تکرار اتفاق قبلی جلوگیری کنید. اگر دوباره اطاعت نکرد این روش را به مدت طولانی تری استفاده کنید یا از روش اتاق خلوت استفاده کنید. · تهدیدهایی که امکان انجام دادن آن وجود ندارد بیهوده است. کودک به سرعت متوجه میشود که تهدید شما بی اساس است و می فهمد که شما احساس ناتوانی می کنید. |
مراقبت والدین از خودشان:
فرزند پروری وظیفه ی دشواری است. لازم است که والدین به خود و نیازهایشان توجه کنند و مراقب سلامت روانی و جسمانی خویش باشند. متمرکز کردن زندگی، فقط بر فرزندان نه به نفع والدین است نه به نفع کودکان. پدر یا مادر از حقوقی برخوردار هستند: دوستی ها، حفظ فضای خصوصی، زمانی برای خودشان و غيره
در مورد نحوه ی مراقبت از خود به نكات زير توجه كنيد:
|
این دعوا هم مثل قبلیها تمام میشود، اما او همیشه گوش به زنگ است، چراکه فهمیده پشت صحنه این زندگی آرام، یک دعوای ناتمام قرار دارد.
اگر گمان کردهاید کودک شما هنوز آنقدر کوچک است که معنای دعوا را درک نمیکند، سخت در اشتباه هستید و باید بدانید کودکان از شش ماهگی، صداهای بلند را به عنوان نشانهای برای شرایط نامناسب و خطرناک بودن اوضاع میفهمند.
تحقیقات نشان داده است فرزندان بیشترین آسیب روحی را از مشاجرات والدین خود میبینند و این در حالی است که اختلافنظر بین هر زن و شوهری وجود دارد و نمیتوان این واقعیت را منکر شد که مشاجرات گاه به گاه میان والدین اجتنابناپذیر است.
دعوا و مشاجره مهمان ناخواندهای است که برنامهریزی سرش نمیشود. چراکه هیچ پدر و مادری به قصد مشاجره و بحث کردن با هم همکلام نمیشوند، بلکه اختلافات در همزبانیها خودش را نشان میدهد. پس باید به دنبال راهی بود که بحث و مشاجره کمترین آسیب ممکن را برای کودک داشته باشد.
تا حد امکان دعوا را به ساعتی دیگر موکول کنیم
در صورتی که حس کردید بحث شما تا چند دقیقه دیگر تبدیل به دعوایی سخت میشود، خود را کنترل کنید و آن را به زمانی موکول کنید که کودک در خانه نیست. مثل زمانی که به مدرسه یا مهد رفته است، حتی میتوانید او را برای ساعتی به مادربزرگ و پدربزرگ بسپرید. به خاطر داشته باشید که کودکان از دعوا وحشت دارند، لطفا نگویید نمیتوانید خود را کنترل کنید، زیرا شما بارها عصبانیت خود را در شرایط سختتر کنترل کردهاید. چند بار پدر یا مادرتان با شما دعوا کردهاند، اما شما حرمت آنها را حفظ کردهاید؟ چند بار از دست همین کودک شیطان و پرجنب و جوشتان عصبی شدهاید، اما جلوی خودتان را گرفتهاید؟ پس منصف باشید و نگذارید کودکتان با دیدن دعوای شما امنیتش را در خطر ببیند.
کودکان خود را مقصر میبینند
اگر سابقه دعوا مقابل کودکان را داشته باشید، احتمالا دیدهاید که پس از مشاجره شما، کودکان ناگهان منظم و مرتب میشوند. شروع به جمع کردن اسباببازیهایشان میکنند، لباسهایشان را از کف اتاق جمع میکنند، تخت را مرتب میکنند و... هیچ وقت فکر کردهاید دلیل این کارها چیست؟ کودکان با دیدن دعوای بزرگترها گمان میکنند احتمالا به خاطر اشتباهات آنها والدین عصبانی شدهاند و حالا دعوا میکنند یا این که میترسند مبادا نامنظم بودن و اشتباه کردنشان سبب شود والدین چنین دعوایی را به کودک سرایت دهند.
بحث کامل بهتر از بحث نیمهکاره است
هیچ وقت جروبحثتان را نیمهکاره رها نکنید، اگر بحث شما با یک یا حتی چند ساعت ختم شود بهتر از آن است که در میانه بحث، قهر کنید و چند روزی با هم حرف نزنید. تحمل شرایط قهرآلود و سکوت سنگین این ایام برای کودکان اضطرابآور است؛ آنها میفهمند نه تنها دعوا تمام نشده، بلکه در روزهای آینده و سختتر از امروز، ادامه خواهد داشت، ضمن اینکه گاهی والدین کودک را واسطه حرف نزدن خودشان میکنند؛ «به بابا بگو امشب بیاد خونه خاله پری!»، «از مامان بپرس اون کت مشکی منو کجا گذاشته!»
والدین با این پیغامها زمینه ادامه دعوا را با واسطهگری فرزندشان میچینند و کودک را در حالی که ناخواسته وارد مجادله آنها شده دچار ترسی درونی میکنند.
کودکان در این شرایط علائم مضطرب بودن را نشان میدهند، مثل این که ناخنهایشان را میجوند یا بیقراری میکنند. پس او را وارد بحث خود نکنید و به گونهای رفتار کنید که همان طور که او بحث شما را دیده، حل اختلافات و آشتیکنان را هم ببیند و بداند که اختلافنظر وجود دارد اما سرانجام، والدین بدون دخالت دیگری به یک نتیجه مشترک و توافقی میرسند.
یکی از حساسترین و بدترین موضوعات دعوا، بحث بر سر چگونگی تربیت کودک است. اگر موضوع اختلاف نظر شما با همسرتان مربوط به کودک است نباید در حضور خودش با هم بحث کنید |
نکته دیگر این که وقتی کودکان مشاجره میان والدین را مشاهده میکنند، اما صلح آنها را نمیبینند، گمان میکنند پدر و مادر همدیگر را دوست ندارند.
مادر مهدیار به خاطر همین موضوع به مشاور مراجعه کرده بود. او میگفت پسرم شش ساله است، به معلم پیشدبستانیاش گفته بود من و پدرش همدیگر را دوست نداریم، پدر مهدیار به خاطر فشار کار، کمی عصبی و کمحوصله است، من این موضوع را میفهمم، اما مهدیار فکر میکند هر ناراحتی و مشاجرهای، به معنای بیعلاقگی است. وقتی پدرش این موضوع را فهمید، سعی کرد عصبانیتش را بیشتر کنترل کند ضمن اینکه وقتی میخواهیم به همدیگر هدیهای دهیم او را وارد برنامه هدیه دادن میکنیم مثلا با همکاری او همدیگر را غافلگیر میکنیم تا ذهنیتش را اصلاح کنیم. سعی میکنیم تا حد ممکن در مقابل او بحث نکنیم یا اگر بحث کردیم آن را به نتیجه برسانیم.
خط قرمزهای دعوا را به رسمیت بشناسیم
طعنه و کنایه زدن، تحقیر کردن، فحاشی و بدتر از همه اینها کتککاری و شکستن شیشه و ظروف، رفتارهایی نیست که کودکان بتوانند آنها را فراموش کنند. این صحنههای خشونتآمیز، کودکان را شکنجه میدهد، آنها کوچک و ضعیف هستند و نمیتوانند برای اتمام این جنگ کاری کنند، از سویی میترسند که مبادا پدر و مادری که در حال فریاد کشیدن یا گریه کردن هستند به او یا به یکدیگر صدمه بزنند.
مراقب باشید که هنگام دعواها تصویری ترسناک برای فرزندتان به جا نگذارید و خوراک کابوسهای شبانه را برایش مهیا نکنید. یکی دیگر از خط قرمزهای دعوا، تقسیم کودک است. یادتان باشد کودک شما جزء مبلمان منزل نیست که قابل تقسیم شدن باشد. گفتن جملاتی مثل «بچهام را برمیدارم و میروم» و «بچه را به تو نمیدهم»، به کودک حس ناامنی شدید میدهد و نتیجهاش این میشود که کودک حتی برای یک لحظه طاقت جدا شدن از مادر یا پدر را نداشته باشد.
سمیرا زارع بانوی بیست و پنج سالهای است که همین مشکل را با پسر چهار سالهاش دارد، او که بشدت با همسرش اختلاف دارد، میگوید به اصرار بزرگترها بچهدار شدیم تا شاید همسرم نسبت به خانواده مسئولیتپذیر شود، اما این اتفاق نیفتاده. دعواهای بیشمار ما که معمولا به کتککاری یا قهر من از خانه ختم میشود امیرحسین را بیقرار و مضطرب کرده. برای هر کاری از کنارش بلند شوم ناگهان رنگش میپرد و بشدت گریه میکند، انگار از نبودن من یا از این که ترکش کنم، میترسد.
او کودک است نه قاضی
یادتان باشد کودکتان باید به هر دوی شما عشق بورزد. او کوچکتر از آن است که داور این دعوا شود یا این که بخواهد بین شما و همسرتان، یکی را انتخاب کند. از سوی دیگر وقتی او را در مقام انتخاب قرار میدهید که بگوید حق با کیست، کودک ناگهان احساس قدرت زیادی میکند، در واقع شما با این کار کسی را که در این مناسبات هیچ جایگاهی ندارد به بالاترین جایگاه ممکن یعنی قضاوت میرسانید، پس کودک حالا قدرت دارد بین شما داوری کند این شرایط به خودی خود به کودک فشار میآورد، ضمن اینکه حالا او میتواند، از آب گل آلود این دعوا به نفع خودش ماهی بگیرد.
مراقب رازهای مگو باشید
به قول قدیمیها «بین دعوا نقل و نبات پخش نمیکنند»، اما شما موظفید که برخی از مسائل خاص زندگی همسرتان را مثل یک راز حفظ کنید. قرار نیست در میانه یک بحث، کودک بفهمد پدر یا مادرش معتاد هستند یا نقص خاصی دارند. این درگیریهای لفظی، احساسات کودک را جریحهدار میکند؛ ضمن اینکه اعتمادش نسبت به پدر یا مادرش خدشهدار میشود. فراموش نکنید دعوای شما تمام میشود، اما آثار آن باقی میماند.
اگر موضوع دعوا کودک شماست
یکی از حساسترین و بدترین موضوعات دعوا، بحث بر سر چگونگی تربیت کودک است. اگر موضوع اختلاف نظر شما با همسرتان مربوط به کودک است نباید در حضور خودش با هم بحث کنید. بحثهای این چنینی سبب میشود کودک از پدر یا مادرش حرف شنوی نداشته باشد، چراکه میداند سرانجام یکی از والدین به طرفداری از او با والد دیگر دعوا خواهد کرد. پدر و مادر حتی اگر در بخشی از کارهای تربیتیشان اشتباه کنند، باید آن را در خلوت مطرح کرده و حل کنند.
240 88 - 021
چرا دوران کودکی بعضی بچهها با کمترين مشکلات رفتاری سپری میشود درحالیکه بعضی دیگر برای والدینشان همیشه مشکلسازند. رفتار این بچهها گاهی غیرقابل تحمل میشود و بزرگترها را بهستوه میآورد. بهعنوان یک روانشناس بارها شاهد احساس ناامیدی و درماندگی والدین چنین بچههایی بودهام. خوشبختانه باید گفت علیرغم آزاردهنده بودن این مشکل، راه حلهای مناسبی برای آن وجود دارد. شما میتوانید با افزایش اطلاعات خود در مورد قوانین و روشهای فرزندپروری، کودکتان را یاری نمایید تا رفتار مناسبتری داشته باشد و تبدیل به عضو مقبولتری از خانواده شود.
طبق یک اصل کلی، رفتارهای خوب و بد براساس وجود یا عدم وجود پاداشها شکل میگیرند. گاهی والدین بهطور ناخواسته رفتار بد فرزندشان را پاداش میدهند و آن را تقویت میکنند. شایان سه ساله یاد گرفته که اگر بهطور خستگیناپذیری گریه کند، نق بزند و درواقع پدرش را عاصی کند، میتواند ساعاتی بعد از زمان معمول خوابش بیدار بماند (که برای رفتار نق زدن او یک پاداش محسوب میشود). چنانچه رفتار بد فرزندتان (خواسته یا ناخواسته) پاداش دریافت کند تقویت خواهد شد. رفتاری که پاداش دریافت نکند یا با روشهای تنبیهی ملایم اصلاح شود بهتدریج ضعیفتر میشود و احتمال وقوع آن در آینده کمتر میگردد.
سه قانون پایه در فرزندپروری وجود دارد. این قوانین در ابتدا آسان بهنظر میآیند. پس از آشنایی با آنها بهراحتی متوجه میشوید چه زمانهایی دیگران با بچههایشان رفتار درست و چه زمانهایی رفتار نادرست دارند. بااینوجود وقتی تصمیم میگیرید این قوانین را در مورد فرزندتان اعمال کنید، پی میبرید که بهکارگیری صحیح و مؤثر آنها چندان هم آسان نیست و نیازمند حوصله، خویشتنداری و کسب مهارتهای لازم میباشد. این قوانین را بهخاطر بسپارید.
قانون اول: رفتار خوب را پاداش دهید
کودکان یاد میگیرند خوب حرف بزنند، لباسشان را خودشان بپوشند، اسباب بازیهایشان را با دیگران به اشتراک بگذارند و برخی کارهای خانه را انجام دهند. علت اصلی موفقیت بچهها در این کارها آن است که بابت انجام آنها توجه والدین یا سایرین را دریافت میکنند. ما باید مکرراً و به اندازهی کافی رفتار خوب فرزندانمان را پاداش دهیم.
هر فرد بزرگسال شاغل دارای یک هویت شغلی است و همچنین بابت کاری که انجام میدهد مبلغی بهعنوان حقوق دریافت میکند. حقوق دریافتی، هویت شغلی و یا علاقهای که به کارمان داریم پاداشهای قدرتمندی برای ادامهی کار محسوب میشوند. اغلب ما اگر پاداشی دریافت نکنیم دست از کار میکشیم. پاداشها بهعنوان تقویتکننده، رفتارهای ما و فرزندانمان را شکل میدهند.
وقتی فرزند شما بهخاطر رفتاری پاداش دریافت کند آن رفتار تقویت میشود. یعنی احتمال وقوع مجددش در آینده افزایش مییابد. مردم رفتاری را که بابتش پاداش مناسبی دریافت کنند تکرار میکنند. اگر کودک شما رفتار مطلوبی داشت با پاداشهای مکرر، آن رفتار را تقویت کنید.
از چه پاداشهایی باید استفاده کنیم؟
انواع پاداشها در سه دستهی کلی پاداشهای اجتماعی، پاداشهای فعالیتی و پاداشهای مادی قرار میگیرند. ”پاداشهای اجتماعی“ در تقویت رفتار مطلوب بچهها بسیار مؤثرند. این پاداشها عبارتند از لبخند زدن، در آغوش گرفتن، نوازش، بوسیدن، تحسین، تماس چشمی محبتآمیز و توجه نمودن. خوشبختانه یک عبارت محبتآمیز یا در آغوش گرفتن و بوسیدن را میتوان بدون صرف هزینه و بهآسانی در اختیار کودک گذاشت و بچههای ما بهمقادیر زیادی از این پاداشها نیاز دارند.
متأسفانه برخی والدین در نوازش یا تحسین فرزندانشان خساست بهخرج میدهند. آنها ممکن است ادعا کنند که مشغلههای فراوانی دارند و یا معتقد باشند کودک باید بدون دریافت پاداش رفتار مناسبی از خود نشان دهد. چنین والدینی به تأثیر قدرتمند و معجزهآسای پاداشهای مکرر بر تقویت رفتارهای مطلوب فرزندشان پی نبردهاند. اگر سارای چهار ساله اتاقش را مرتب کند و یا در بعضی کارهای خانه به شما کمک کند، لازم است از وی قدردانی کنید و به او بفهمانید که رفتارش چقدر برای شما ارزشمند است. اگر این کار را نکنید احتمال تکرار چنین رفتاری را در آینده کاهش دادهاید.
برای حصول نتیجهی بهتر لازم است به جای تعریف و تمجید کودک، رفتار مناسب وی را تحسین کنید. تحسین توصیفی، تحسین رفتار است نه تحسین کودک. وقتی دخترتان اتاقش را تمیز و مرتب کرد، از تحسین توصیفی استفاده کنید و بگویید ”آفرین! اتاقت چقدر قشنگ شده، کار خیلی خوبی کردی که تمیزش کردی.“ این عبارت مؤثرتر از آن است که بگویید ”تو چه دختر خوبی هستی که اتاقت را تمیز میکنی.“ عادت کنید همیشه رفتارها و کارهایی را که قرار است تقویت شوند، تحسین کنید.
راه های کنترل خشم
وقتی نمیتوانیم عصبانیت خود را كنترل نماییم از چند جهت دچار آسیب میگردیم:
عصبانیت توانایی ما را برای خوشحالی از بین میبرد زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یكدیگر هستند.
عصبانیت موجب خارج شدن روابط خانوادگی و دیگر روابط از مسیر صحیحشان میگردد.
عصبانیت موجب كاهش مهارتهای اجتماعی، سازش و مصالحه شده و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
عصبانیت به معنای از دست دادن كار است، زیرا روابط را نابود میكند.
همچنین عصبانیت به معنای شكست در كاری است كه در صورت عدم عصبانیت و داشتن خلقی نرمتر میتوان موفقیتی در پی داشت.
عصبانیت منجر به افزایش فشار و استرس میگردد (و این رابطه دو طرفه است، عصبانیت منجر به افزایش استرس و استرس موجب عصبانیت بیشتر است)
در هنگام عصبانی بودن ما دچار اشتباهات بسیاری میگردیم، زیرا پردازش اطلاعات در آن هنگام برای ما مشكل میباشد.
اكنون افراد از خطرات عصبانیت و نیاز برای مدیریت و كنترل آن با سوختن مهارتها و راهكارهای لازم آگاهی یافتهاند. برای برخی از افراد مدیریت و كنترل عصبانیت آسان و راحت است.
مهارتهای كنترل عصبانیت را در خود رشد و توسعه دهید
افرادی كه كنترل عصبانیت در آنها سخت و دشوار است نیاز به برنامهای برای كنترل عصبانیت دارند. نكات زیر، مسائل مهمی میباشند كه به شما در كنترل عصبانیت كمك میكنند. این نكات را به خاطر سپرده و بهكار بندید.
نكته اول :
این سوال را از خود بپرسید: «آیا این موضوع 10 سال دیگر هم برایم مهم است؟» به این وسیله میتوانید مسئله را از دیدگاهی آرامتر بنگرید.
نكته دوم :
از خود بپرسید: «بدترین نتیجه مورد عصبانیت من چیست؟» اگر كسی در پای صندوق فروشگاه از شما سبقت گرفت، سپری كردن سه دقیقه بیشتر، مسئلهای آنچنان مهم نمیباشد.
نكته سوم :
تصور كنید كه خود شما نیز همان كار (كاری كه موجب عصبانیتتان شده است) را انجام میدهید. با خود رو راست باشید. قبول كنید كه گاهی اوقات شما نیز جلوی یك راننده دیگر درمیآیید… بعضی مواقع این مسئله تصادفی است. آیا نسبت به خود نیز عصبانی میشوید؟
نكته چهارم :
از خود بپرسید: «آیا طرف مقابل این كار را بهطور عمدی نسبت به من انجام داده است؟» در بسیاری از مواقع متوجه خواهید شد كه این مسئله فقط در اثر بیدقتی و تعجیل رخ داده و كسی نمیخواسته شما را ناراحت كرده و بیازارد.
نكته پنجم :
سعی كنید قبل از گفتن هر كلامی تا عدد 10 بشمارید. انجام این كار رابطه مستقیمی با عصبانیت ندارد ولی میتواند صدمات ناشی از عصبانیت را به حداقل برساند.
نكته ششم :
شمارش تا 10 را با روشهای جدید و بهتر انجام دهید مثلا این كار را با یك تنفس عمیق بین هر شماره عملی سازید. تنفس عمیق – از دیافراگم – به افراد كمك میكند تا احساس راحتی كنند.
نكته هفتم :
میتوانید سرعت شمارش اعداد را كندتر سازید. مثل شمارش شیوه قدیمی، یك كشتی بخار، دو كشتی بخار و… شاید شمارش كشتی بخار زیاد خوشایند نباشد، بهجای آن میتوانید بشمارید: یك شكلات، دو شكلات و… یا هر چیز دیگری كه برای شما خوشایند و خندهدار باشد.
نكته هشتم :
تجربهای آرامشبخش را تجسم نمایید. چشمانتان را ببندید و در ذهن خود سفر كنید. این كار را در مكانهای امیدبخش و به دور از استرس انجام دهید
آیا کودک شما لجباز است؟ آیا نوجوانتان دائم با نظرها و سخنان شما مخالفت می کند؟
شاید پاسخ شما به این سوال ها مثبت باشد و نگران این باشید که فرزندتان لجباز است و برای کنار آمدن با لجبازی کودکتان از دوستان و نزدیکان راه حل هایی را جویا شده باشید. در ادامه این مطلب به بیان ویژگی های کودکان لجبازمی پردازیم تا اولا ً لجبازی را ریشه یابی کنیم و ثانیا ًبه راه های درمان این اختلال رفتاری بپردازیم؛ کودکان لجباز بسیار حساس و زودرنج هستند و اغلب زود خشمگین می شوند و به کینه توزی و انتقام جویی تمایل دارند. در کودکان لجبازی بیشتر در نافرمانی نمود پیدا می کند و خانواده ها بیشتر به علت این خصلت، کودک را لجباز توصیف می کنند. برخی والدین هر نافرمانی از سوی کودک را لجبازی می شمارند در حالی که اگر نافرمانی تداوم داشته باشد، آن را لجبازی می دانیم.
علل لجبازی در کودکان
علل لجبازی در کودکان بسیار گسترده و پردامنه است. از نظر بیولوژیکی اختلال در عملکرد غدد و اعصاب ممکن است یکی از عوامل لجبازی در کودکان باشد. در حقیقت لجبازی كودك در هر زمینهای معنای خاص دارد كه باید درك و شناسایی شده و سپس مشكل برطرف گردد. بدترین حالت آن است كه كودكی لجبازی را از حد بگذراند و والدین گمان كنند این كودك ذاتا ً لجباز است. چیزی به نام لجبازی یا پرخاشگری و ناسازگاری ذاتی وجود ندارد، بلكه هر معلولی در كودكان علتی دارد كه باید برطرف شود. ناگفته نماند كه نوعی از لجبازی نیز وجود دارد كه با استقبال والدین همراه است و از همین طریق تقویت میشود. در این حالت كه به لوس شدن تعبیر میشود كودك امتناعها و اصرارهای بیجا را به بازیچهای برای جلب توجه و بلكه رضایت والدین تبدیل میكند و از همین طریق تاثیری عاطفی بر والدین میگذارد تا به خواستهاش برسد. اما بیشتر لجبازی ها ریشه در سبک رفتاری والدین دارد.
در ۴ مدل سبک توجه والدین به کودکان می توان ریشه لجبازی را شناسایی کرد؛ در قدم اول توجه ناکافی والدین ممکن است عامل لجبازی کودک باشد. به این معنا که چون کودک دچار کم توجهی است، با لجبازی قصد جلب توجه والدین را دارد و تلاش می کند از این طریق توجه آن ها را برانگیزد. برخی والدین هم به کودک «توجه مشروط» می کنند؛ حتما شنیده اند که والدین به فرزند خود می گویند: «اگر این کار را بکنی، پسر یا دختر خوبی هستی» آن ها با این کار در واقع خوب یا بد بودن کودک را به انجام دادن یا ندادن یک کار مشروط می کنند. از طرف دیگر والدین بسیاری هم هستند که با توجه بسیار زیاد به کودک او را لجباز بار می آورند.
این کودکان اغلب پرتوقع هستند و پس از مدتی هیچ چیز آن ها را راضی نمی کند. توجه منفی هم نوع دیگری از توجه است که معمولا ً با داد زدن، سرزنش و توهین کردن همراه است و کودک به عنوان مکانیسم دفاعی از لجبازی استفاده می کند. ناکامی هم یکی از علل لجبازی در کودکان است. کودکانی که دائم در رسیدن به اهداف خود شکست می خورند، لجباز بار می آیند. از طرفی خانواده هایی که دائم کودک را نهی می کنند، ازاوانتظارات زیادی دارند، ازروش های تشویقی برای بالا بردن انگیزه کودک در انجام کارها استفاده نمی کنند، او را به سوی لجاجت سوق می دهند. نباید فراموش کرد که سرزنش و امر و نهی بیش از حد به کودک او را لجباز می کند. کودک به عنوان یک انسان حق دارد گاهی اشتباه کند بدون این که مستحق سرزنش باشد. در حالی که برخی والدین اجازه اشتباه کردن به کودک نمی دهند و بابت هر کار اشتباه او را سرزنش می کنند.
کودک در مراحل رشد درمی یابد که حق دارد اشتباه کند و مستحق سرزنش نیست. بنابراین در مقابل والدین جبهه می گیرد. انعطاف ناپذیری والدینی که انتظار شکست یا خطا را از کودک خود ندارند باعث می شود اجازه کسب تجربه به او را ندهند و اگر هم اجازه این کار را بدهند بابت هر اشتباه او را سرزنش می کنند.
لجبازی ناشی از خشم درونی
گاه بروز ندادن خشم توسط کودک، باعث لجبازی می شود و گاهی اضطراب ها و تنش های درون خانوادگی به خشم درونی در او منجر می شود. هم چنان که الگوپذیری از والدین و تناقضات رفتاری والدین بر شکل گیری لجاجت در رفتار و شخصیت کودک نقش دارد. لجبازی برای کودک در واقع راهی برای رسیدن به هدف است زیرا او یاد گرفته است با لجبازی به هدف و خواسته خود برسد. او این الگو را از رفتارهای مستقیم والدین و یا تناقضاتی که در خانواده شاهد بوده، گرفته است.
والدینی که ضد و نقیض صحبت می کنند و خودشان لجبازی می کنند، در واقع لجبازی را آموزش می دهند و طبیعی است که کودک هم همان طور بارمی آید. دقت کنید که کودک با مهارت زندگی و مهارت های ارتباطی آشنا نیست و این والدین هستند که راه های رسیدن به هدف و نه گفتن را باید به او آموزش دهند. در کودکان دشوار، مبتلا به اوتیسم و بیش فعال، مبتلا به صرع و آلرژی، لجبازی بیشتر مشاهده می شود. همچنین تناسب نداشتن قد به وزن، کم کاری یا پرکاری غدد، اضطراب های نهان و فراگیر هم در این امر موثر است.
اگر کودکی یاد گرفته باشد برای رسیدن به هدف (اسباب بازی، شکلات، تفریح و بعدها رایانه و خودرو و ...) می تواند با گریه، قهر، داد و بیداد به هدفش برسد این کار را تا دوران بزرگسالی ادامه می دهد. این افراد در زمینه شغلی و تحصیلی نمی توانند رشد چندانی داشته باشند و مدام تغییر رشته یا تغییر شغل می دهند. از طرف دیگر در زندگی مشترک به صورت ناخودآگاه و ناآگاهانه سبک های لجبازی خود را ادامه می دهند و نمی توانند درباره مسائل و مشکلات خود با همسرشان به نتیجه برسند.
روانشناسان معتقدند تهدید، بچهها را لجبازتر میکند. لجبازی در کودکان معمولا ً از سن یک سالگی آغاز میشود و حتی میتواند با رفتارهای نادرست اطرافیان در کودک نهادینه شود. کودکان برای پیدا کردن خود و جایگاهشان و گاهی به دلیل اینکه میخواهند خودشان را به اطرافیان ثابت کنند لجبازی میکنند و یکی از اساسیترین مشکلات این است که والدین در این شرایط خودشان هم داخل بازی لجبازی کودکان میشوند و آنها هم به نوعی به لجبازی با آنها میپردازند.
بهترین اقدام والدین در این لحظه میتواند این باشد که دلگیر نشوند و سعی کنند به صورت امری و دستوری با کودک صحبت نکنند بلکه با او همدلی کرده و کمک کنند تا قدرت تصمیم گیری در کودک تقویت شود.
همچنین والدین باید سعی کنند مطالب را به صورت انتخابی برای کودک بیان کنند. به طور مثال به او میگویند « الان میخواهی غذا بخوری؟ » و نباید مستقیما ً به او امر کنیم « بیا غذا بخور » بلکه او را در جایگاه یک تصمیم گیری قرار دهند و با این روش کودک نسبت به مسائلی اجتناب کرده و نسبت به آن لجبازی میکند، این در حالی است که بعد از استفاده این روش میتوان اظهار تمایل به آن کار را در کودک مشاهده کرد. بدترین کار در تشدید لجبازی کودک، تهدید کردن او است. باید بتدریج او را نسبت به کاری که باید انجام دهد آماده کنید و قواعدتان را خیلی روشن و قابل درک بیان کنید.
با این حال كارشناسان علوم تربیتی لجبازی را خصلتی طبیعی و ضروری میدانند كه از تمایل كودك به كسب درجاتی از استقلال شخصیتی ناشی میشود و باید پذیرفته و كنترل شود. بر این اساس لجبازی نكردن كودك در هیچ زمینهای میتواند نشانه یك عارضه حاد روانی باشد كه باید برای درمانش اقدام كرد.
والدین باید بدانند لجبازی كودك خصلتی طبیعی است كه باید پذیرفته شود. گاهی كودك به لجبازی به چشم یك بازی نگاه میكند و میخواهد والدین را در این بازی شریك سازد. معلوم است كودكانی چنین رفتاری از خود نشان میدهند كه نیاز آنها به بازی و لذت بردن در كنار والدین و همچنین تماس فیزیكی با بدن والدین در آنها ارضا نمیشود. ممكن است كودك لجبازی را به نشانه قهر انجام دهد و بخواهد به والدین بفهماند دلخور یا مخالف است.
در مقابل، لجبازی شدید و كنترل نشده نیز از رفتارهای نامناسب والدین حكایت دارد. در حقیقت لجبازی مهار گسیخته نتیجه رفتارهای والدین و شرایط محیطی است كه كودك را به لجبازی بیشتر وادار میسازد. اگر كودكی لجبازی را از حد میگذراند باید ریشه این رفتار را در نحوه برخورد والدین و اطرافیان و تنبیهها و تشویقهای آنان جستجو كرد.
هفت راه برای درمان لجبازی کودکان
پنجره ی اول - مستقّل بارآوردن كودك:
اولین قدم این است که پذیرش خطا را یاد بگیریم. بهتر است به عنوان والد رفتارهای کودک را با توجه به نسل و جنس وی، مورد ارزیابی قرار دهیم و خطاها و رفتارهای او را به شخصیتش ارتباط ندهیم. البته باید او مسئول کارها و رفتارهایش باشد اما لازم است مواظب باشیم که او را سرزنش نکنیم و به او حق دهیم گاهی اشتباه کند. وقتی با او صحبت می کنیم باید واضح، شفاف و ساده و دقیق انتظاراتمان را از کودک بیان کنیم. استفاده از جملاتی مثل «عرضه نداشتی این کار را انجام بدهی» در واقع تخریب شخصیت کودک است. بهتر است به او بگوییم که «اگر می خواهی این کار را انجام دهی، باید ... این گونه انجام دهی».
به این ترتیب به او کمک کرده ایم تا بدون تحقیر و سرزنش به هدفش برسد. باید یاد بگیریم به کودک حق انتخاب دهیم. بهتر است بین چند گزینه موردنظر خودمان به او حق انتخاب دهیم. اگر به او حق انتخاب دادیم در واقع به نظرش احترام گذاشته ایم. مادری که از کودک می پرسد «غذا می خوری یا نه» و پس از پاسخ منفی کودکش به او تشر می زند که باید غذا بخوری، در واقع به او حق انتخاب نداده است.
بدغذایی مشكلی رایج میان كودكان امروزی است و بسیاری از والدین آن را به لجبازی و ناسازگاری كودك برای همراهی در غذا خوردن با خانواده یا والدین نسبت میدهند. در حالی كه مهمترین دلیل بروز بد غذایی بیاشتهایی ناشی از مصرف تنقلات به مقدار زیاد یا در زمان نامناسب برای مثال ساعتی پیش از وعده اصلی غذایی است.
بنابراین لازم است برای نظر کودک احترام قائل شویم. از طرفی والدین خود باید از نظر شخصیتی و روانی ثبات داشته باشند تا بتوانند به کودک خود کمک کنند. والدین باید یاد بگیرند شنونده خوبی باشند و به کودک فرصت حرف زدن و تخلیه هیجان بدهند تا بتواند تخیلات، احساسات، تفکرات و هیجانات خود را بروز دهد.
دخالت به موقع به هنگام دعواهای بچگانه بسیار مهم است. لازم است والدین فقط وقتی کودکان در حال صدمه زدن به خود یا طرف مقابل هستند، دخالت کنند و در غیر این صورت اجازه دهند بچه ها خود مشکلاتشان را رفع کنند. والدین کنترل گر یا سلطه جو اجازه نمی دهند بچه ها استقلال کافی پیدا کنند، بنابراین کم کم به لجبازی و یا رفتارهای پنهان کارانه سوق داده می شوند. لازم است والدین به رفتارهای مثبت کودک بیشتر توجه کنند و در قالب بازی، داستان و شعر مهارت های زندگی، حل مسئله، مهارت های ارتباطی، درست درخواست کردن، دفاع از حق و حقوق را به او یاد دهند. فراموش نکنیم که لجبازی کودک در بسیاری از مواقع ناشی از اضطراب است.
در برخورد كلی در زندگی باید طوری با كودك رفتار كرد كه او بتواند در امور روزمره ی خود به طور مستقل و گاهی بدون نیاز به دیگران تصمیم بگیرد. البته فشارهای منفی را نباید در این خصوص وارد كرد، بلكه باید با راهنمایی های به جا تذكر داد و روش های صحیح را به موقع به او آموزش داد.
ممكن است لجبازی كودك امتناع طبیعی وی از درخواستهای مكرر و آمرانه والدین باشد كه براساس استقلال شخصیتی صورت میگیرد. برخی امتناعها نیز دلایل مشخص جسمی و روانی دارد.
كودك باید حق انتخاب داشته باشد و این انتخاب فقط به لباس، وسایل شخصی و... محدود نمیشود. هر كودكی با توجه به سن و میزان دركش به درجهای از استقلال شخصیتی و اعمال نظراتش در انتخابهای گوناگون تمایل دارد. كودكان از طریق لجبازی و پافشاری بر آنچه میخواهند، شخصیت خود به عنوان یك فرد مستقل را میسازند و تقویت میكنند. والدین باید به لجبازیهای كودكان برای مثال هنگام امتناع از خوردن یك نوع غذا، انجام ندادن برخی امور روزمره مانند تعویض لباس یا نظافت شخصی و... احترام بگذارند و در صورت ضرورت به جای برخورد قاطع و احتمالا ً مقابله به مثل كودك را متقاعد كنند، ناز او را بكشند، دلیلش را برای امتناع جویا شوند، اگر مشكلی هست برطرف كنند و در نهایت از موقعیتی كه كودك در آن به لجبازی میپردازد برای ایجاد ارتباط عاطفی و كلامی قویتر با وی استفاده كنند.
پنجره ی دوم : كودك را تا حد امكان وادار به عجله و شتاب زدگی نكنیم .
معمولا ً خانواده ها در چند كار، كودك را ناخواسته یا خواسته به عجله و شتابزدگی وادار می كنند كه بیشتر مواقع عدم آگاهی والدین در تشدید آ ن ها، دخالت مستقیم دارد از جمله چیزهایی كه می توان در این رابطه یاد آور شد:
الف - حمام كردن : در دوران طفولیت عدم آشنایی والدین به خصوص مادر از مسایل تربیتی باعث می شود به جای فراهم آوردن محیطی شاد و مفرح هنگام استفاده از حمام ، آن را به محیطی درد آور و وحشتناك برای او تبدیل می كند. برای این كار بهتر است اجازه بدهیم كودك ابتدا خوب بازی كند و در همان حال با شعرها و قصه های كودكانه شروع به شستن او كنیم و ضمنا ً اجازه دهیم تا كودك حتی برخی از اسباب بازی های خود را به حمام بیاورد و با آن ها مشغول بازی شود.
ب- مهمانی رفتن: همان طور كه ما بزرگ ترها قبل از رفتن به مهمانی یا گردش نیاز داریم خود را آماده كنیم ، فرزندان ما هم نیاز دارند كه آماده شوند. البته نیاز آن ها با نیاز ما اندكی تفاوت دارد. پس بهتر است زمان رفتن به مهمانی یا گردش را یك ساعت قبل از حركت به كودك یادآورشویم تا بتواند با كمك بزرگ ترها آماده شود. متاسفانه بعضی از والدین كمی قبل از حركت به كودك می گویند آماده شود و این كار باعث لجبازی و مخالفت او می شود. چون دایم به او تذكر می دهیم كه زود باش ، سریع تر، دیر شد و… به جای این كه سرعت كودك را برای آماده شدن بیشتر كنیم، باعث می شویم كه مخالفت كند.
ج - غذا خوردن، خوابیدن و …: بهر حال كودك مانند افراد بزرگسال نمی تواند از نیروی تفكر و حركت در یك زمان استفاده كند و والدین باید بدانند زمان تفكر و انجام كارها در كودكان به سعه ی صدر بیشتری نیاز دارد.
پنجره ی سوم: رشوه ندادن و حذف پاداش كودك لجباز :
اگر كودك برای رسیدن به مطلوب خود چه درست و چه نادرست شروع به گریه كردن و یا داد كشیدن بكند و از این راه بخواهد به خواسته ی خود برسد و والدینی كه به اصطلاح حوصله ندارند با دادن امتیاز (رشوه ) به كودك، او را ساكت می كنند، باعث پرورش لجبازی در او می شوند. پس باید پدر به خصوص مادر از دادن هرگونه رشوه و پاداش به كودك خوداری كند. البته تشویق برای كارهای خوب و مثبت كودك با رشوه دادن فرق دارد. تشویق باعث رشد اعمال نیك و حركت به سوی ترقی می شود. اما باید توجه داشت كه تشویق و پاداش ، باید به اندازه و درخور كار او باشد.
پنچره ی چهارم -عدم توجه و نادیده گرفتن رفتار كودك لجباز :
گاهی بهتر است وقتی فرزندمان شروع به داد و بیداد می كند خیلی خونسرد و بی توجه از كنار مسئله عبور كنیم به طوری كه یا متوجه نشده ایم و یا موضوع برایمان اهمیت ندارد.
پنجره ی پنجم - برقراری آرامش و امنیت در خانواده:
به هر حال در هر خانواده مسایل و مشكلاتی به وجود می آ ید كه منجر به بحث و گفت و گو می شود. والدین باید بدانند كه تمام مسایل گره هایی هستند كه به وسیله ی دست باز می شوند. یعنی به جای بحث و متهم كردن دیگران ، آرام و بدون بر هم زدن امنیت خانواده به خصوص كودكان ، مشكلات و مسایل را می توان به راحتی حل كرد، به طوری كه هم خود و هم دیگران از نوع گفت و گو ها لذت ببرند.
پنجره ی ششم - راهنمایی ” آری ” اما دخالت “ خیر” :
هیچ كس از دخالت كردن دیگران در امور زندگی خوداحساس رضایت و خشنودی نمی كند. پدر و مادر از همان شروع تربیت باید حركت صعودی خود را بر پایه ی راهنمایی قرار دهند تا كودك بتواند كم كم راه صحیح زیستن را تشخیص دهد. دیگر قابل پذیرش نیست كه :من می گویم این طور باش، من می گویم این جا نرو و… بلكه ارشاد و راهنمایی های خردمندانه و كمك گرفتن از خود كودك در مشكلات می تواند كمك بزرگی باشد.
پنجره ی هفتم - عدم لجبازی والدین:
آموزش های عملی به مراتب از آموزش های تئوری، موثرتر و آموزنده تر می باشند. اگر والدین در حضور بچه ها با یك دیگر لجبازی كنند ، خیلی راحت و بدون دردسر لجبازی را به آن ها یاد می دهند و بچه ها به طور واضح فیلمی مشاهده می كنند كه در آن یكی از والدین با پافشاری دیگری را مجبور به اطاعت از خود می كند و آنان متوجه می شوند كه از این راه می توانند به راحتی به خواسته های خود برسند.
نتیجه: یادتان باشد درخواستهای شما از کودک باید منطقی باشند. کودکان لجباز احساس میکنند، یکی باید برنده شود و دیگری باید ببازد. برای چنین موقعیتی، طرز فکر برنده- برنده، بهترین راهحل است. به نیازها و خواستههای کودک پاسخ دهید. به او بگویید که پدر و مادر هم میخواهند برنده باشند و آیا راهحلی را سراغ دارد که به نفع شما و خودش باشد؟
وقتی پدر و مادر احساس میکنند اوضاع وخیم شده است، باید به دنبال روشهای درمانی باشند. قرار نیست به رفتار بد کودک پاداش بدهید بلکه باید در رابطه خودتان با او تجدید نظر کنید. دنیا را از دریچه چشمان کودک خود ببینید.
اختلال رفتاری کودکان و نوجوانان
اختلالات رفتاری در كودكان و مخصوصاً نوجوانان اكثراً به صورت ناسازگاری و رفتارهای ناجور و غیراخلاقی یا ضد اجتماعی حتی جنایی ظاهر می شود. این دسته از افراد با افراد منحرف اجتماع همانند سازی دارند و از معیارهای گروههای منحرف تبعیت می كنند. مانند فرار نوجوانان از مدرسه و همكاری با قاچاقچیان ، جنایت، تخریب و فساد. این افراد خطرناكترین افراد اجتماع هستند و همواره حالت انتقام جویی عجیبی نسبت به افراد جامعه و حتی والدین خود دارند. اختلالات رفتاری از اوایل كودكی به صورتهای مختلف تظاهر می كند. این افراد به آنچه بد و زشت یا ممنوع است تمایلی افراطی و بیمارگونه دارند و به علت داشتن علاقه جنون آمیز از اذیت ، آتش سوزی، آزار و آسیب حیوانات و كودكان كم سال لذت می برند.[ ـ انواع اختلالات رفتاری كودكان و نوجوانان:
بی ثباتی و نا آرامی در كودكان یا اختلال كمبود توجه
عصبانیت و پرخاشگری
دروغ گویی
فرار
دزدی
۱ـ خصوصیات رفتاری در اختلال بی ثباتی و نا آرامی:
۱ـ بی دقتی ۲ـ تحرك بیش از حد ۳ـ محدودیت میدان توجه ۴ـ اجبار درونی
۵ـ خرابكاری و نافرمانی
ناپایداری در این كودكان از ماههای اول زندگی به صورت حساسیت به نور، صدا، حرارت، گریه زیاد و خواب كم، فرار از آغوش مادر، جیغ زدن و لگد زدن ظاهر می گردد. این كودكان پرتحرك و در اعمال بی انضباط اند و كمتر كاری را به پایان می رسانند.
علتهای بی قراری عبارتند از:
۱ـ بیماریهای طولانی و صعب العلاج
۲ـ زایمان غیر طبیعی و دشوار
۳ـ نداشتن وضع روانی متعادل مادر در طول دوران بارداری
۴ـ محیط خانوادگی
۵ـ عدم توجه به شخصیت كودك و بی توجهی به خواسته های او
روش درمان:
روش درمانی این كودكان استفاده از دارو درمانی و روان درمانی است. با توجه به علائم بیماری و اثر آمفتامین ها و ریتالین در بهبود بیمار مؤثر می باشند. بی قراری و كمبود توجه این كودكان به علت اختلاف در عمل سیستم و تیكولر می باشد. اختلالات دقت و یادگیری اكثراً باقی می ماند و به عبارت دیگر داروها در ناتوانی یادگیری اثر چندانی ندارد.
۲ـ عصبانیت و پرخاشگری
خصوصیات رفتاری این گروه از اختلالات عبارت است از پرخاشگری شدید یا غیظ و خشم كه ممكن است به علت احساس بخش عمیق كودك بر اثر بی عدالتی یا تبعیض اولیا باشد ولی غالباً علت آن تادها و كشمكشهای درونی كودك در مقابل عوامل آزار دهند یا احساس عجز و ناتوانی است.
غیظ و خشم در كودك مانند فریاد كشیدن، گریه كردن، دشنام دادن، شكستن اشیاء و حتی كتك زدن والدین تظاهر می كند.
روش درمان:
بهترین طریقه مبارزه با علت ناكامی، برخورد منطقی و اطمینان بخشیدن به كودك است. در این بیماری اغلب،كودك و والدین وی توأم درمان شوند. روان درمانی انفرادی، گروهی و خانوادگی، انتقال كودك به منزل دیگر یا بیمارستان و درمانهای دارویی در صورتی كه بیماری ضایعات عضوی مطرح باشد.
۳ـ خصوصیات رفتاری در دروغگویی
دروغ گویی یعنی اینكه شخص به قصد گول زدن دیگران خلاف واقعه ای را بیان كند. در چهار تا پنج سالگی دروغ گویی جنبه تخیلی دارد و كودك به شح زندگی و تصورات خلاقه ولی خام و غیر دقیق كودكانه و خیالی خود می پردازد. دروغ گویی ممكن است به علت تقلید از والدین یا دیگران صورت گیرد. دروغگویی دفاعی به منظور رهایی از مجازات زمانی كه از كودك بیشتر از توانایی جسمی و روحی اش انتظار می رود ابراز می شود. دلایل دیگر دروغگویی ۱ـ بیان مطالب و قصه های ساختگی ۲ـ جلب محبت یا تحسین دیگران ۳ـ به خاطر نسبت دادن محاسن یا قدرت و شایستگی قابل تمجید به خود یا والدین
روش درمان:
برای درمان دروغ گویی باید هر چه زودتر به رفع علت آن اقدام نمود. برای اینكار یك دوره روان درمانی طولانی به منظور نوسازی شخصیت و رشد جنبه های عاطفی، اخلاقی و وجدانی ضروری است. والدین نباید درحضور كودك دروغ بگویند و در صورت اجبار باید سعی كنند كودك را به حقیقت امر آگاه سازند.
خصوصیات رفتاری فرار در كودكان و نوجوانان
فرار در كودكان و نوجوانان به ۲ طبقه تقسیم می شود. ۱ـ فرار از منزل ۲ـ فرار از مدرسه
۱ـ فرار از منزل:
فرار اغلب به علت ۱ـ ترس۲ـ خشم یا انتقام جویی در مقابل عوامل مخرب۳ـ تحقیر والدین
۲ـ فرار از مدرسه:
علل فرار از مدرسه عبارتند از: ۱ـ كودك مدرسه اش را دوست ندارد و درسها را كاملاً نمی فهمد.
۲ـ ترس از تنبیه یاترس از استهزاء یا سرزنش در حضور دیگران.
۳ـ بی توجهی والدین نسبت به كودك یا نوجوان به طوریكه مجبور می شود با لباسهای كهنه یا كفشهای پاره به مدرسه بروند.
فرار از مدرسه خواه یا ناخواه با دروغ گویی همراه خواهد بود.
روش درمان
ایجاد محیط امن خانوادگی، كاهش فشارهای روحی مؤثر می باشد و باید كاری كرد كه فعالیتهای مدرسه بیشتر از سرگرمی های خارج، توجه كودك را به خود جلب كند.
۵ ـ خصوصیات رفتاری دزدی در كودكان و نوجوانان:
علل دزدی شامل: ۱ـ شناساندن خود و ابراز شخصیت ۲ـ جلب محبت دوستان ۳ـ جنبه انتقام جویی و آزار می باشد. روان كاوان عقیده دارند كه كودك به منظور به دست آوردن ایمنی و قدرت بیشتر به دزدی متوسل می شود. پدران و مادران كه از اوضاع اقتصادی خود شكایت می كنند ناخودآگاه كودكان خود را به این امر تشویق می كنند.
روش درمان :
روان درمانی به مدت طولانی برای بازسازی و نوسازی شخصیت و شناخت انگیزه های درونی و رفع احتیاجات مادی، معنوی و عاطفی اساس درمان را تشكیل می دهد. شركت دادن دانش آموزان و یا مسئولیت دادن مثل شركت در دسته های نمایش، موزیك و فعالیتهای ورزشی اكثراً باعث از بین رفتن دزدی شده است.
ویژگی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی
سلامت نیوز: اختلال شخصیت مرزی یکی از شایعترین انواع اختلالات شخصیت است و متاسفانه رو به فزونی است.
افراد مبتلا به این اختلال، خودانگاره (خودپندارهی) بسیار بیثباتی دارند، روابط میانفردیشان نیز بسیار بیثبات است. آنان معمولاً سابقهی روابط شدید، اما پرآشوب دارند که معمولاً آرمانیکردن مفرط دوستان یا معشوقها را شامل میشود اما بعداً بهسرخوردگی و ناامیدی میانجامد.
خشم شدید و نشانههای بیثباتی عاطفی و اقدام های مکرر به خودکشی ویژگی های مهم این اختلال است.
بیثباتی عاطفی آنان همراه با سطح بالای تکانشگری، اغلب به رفتارهای خود ویرانگری مانند (رانندگی بیباک) منجر میشود.
اقدامات خودکشی، اغلبه شکل فریبکارانه، بخشی از تصویر بالینی این اختلال است. با اینحال، اینگونه اقدامات همیشه فریبکارانه نیستند. جرح خویشتن، ویژگی دیگر این اختلال است. رفتار صدمهزدن به خود، با رهایییافتن از اضطراب یا ملالت ارتباط دارد.
این افراد، حساسیت زیادی به شرایط محیطی دارند. آنان ترسهای شدید مربوط به طرد و رهاشدگی و خشم نامناسب را، حتی در حین مواجهه با یک جدایی کوتاهمدت واقعگرایانه و یا هنگامیکه تغییرات غیرقابل اجتناب در نقشهها پیشمیآید، تجربه میکنند.
این افراد ممکن است بر این باور باشند که رهاشدگی یا طرد بهطور تلویحی به این معناست که آنان «بد» هستند. این ترسهای رهاشدگی، با عدم تحمل تنهایی و نیاز به بودن با دیگران رابطه دارد. کوششهای بیوقفهی آنان برای اجتناب از طرد و رهاشدگی، ممکن است شامل اعمال تکانشی همچون آسیبزدن به خود یا رفتارهای انتحاری باشد.
تشخیص افتراقی
اختلال شخصیت مرزی، اغلب با اختلالهای خُلقی بهطور همزمان رخمیدهد و هنگامیکه ملاکهای هر دو اختلال مطابقت کنند، میتوان هر دو تشخیص را مطرح کرد. چون جلوهی مقطعی اختلال شخصیت مرزی ممکن است شبیه یک دوره اختلال خلقی باشد، متخصص بالینی نباید صرفاً بر مبنای تصویر مقطعی و بدون داشتن اطلاعات مستندی که نشاندهنده این الگوی رفتاری باشد ، تشخیص اختلال شخصیت مرزی را مطرح کند.
علل اختلال شخصیت مرزی
-در مورد علل این اختلال شخصیت به عوامل ژنتیک و مغزی و علل اکتسابی یا تجارب ناشاد در دوران کودکی اشاره شده است که به نظر برخی روانشناسان هردو عامل و تعامل آن در ایجاد این اختلال نقش دارد.اما نقش تجارب دوران کودکی خصوصا سه سال اول عمر بسیار مهم است. بی ثباتی مادر به دلائل مختلف،طرد کودک و عدم وجود دلبستگی امن در دوران کودکی،درگیری بین والدین، تنبیه کودک و بی توجهی به احساسات او، طلاق والدین ، والدین گرفتار و ناسازگار و...از علل اصلی این اختلال شخصیت است.
7 ویژگی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی عبارتند از:
1- روابط متزلزل
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، دارای روابطی ناپایدار با خانواده، فامیل و دوستان خود هستند.
این افراد ممکن است سریعا علاقه شدیدی به یک فرد پیدا کنند و ناگهان از آن شخص متنفر شوند.
هر گونه جدایی و یا تغییر در برنامه مورد انتظار، می تواند یک واکنش شدید و احساس طرد را در بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ایجاد کند.
هنگامی که این افراد به یک چیز و یا کسی علاقه داشته باشند و آن چیز و یا آنکس از پیش آنها برود، احساس پوچی و انزوا می کنند.
2- رفتارهای پرخطر
پول خرج کردن بی رویه یکی از رفتارهای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی می باشد.
روابط جنسی نامناسب، پرخوری و یا رانندگی کردن خطرزا از رفتارهای پرخطر این افراد می باشد.
این رفتارها ناشی از تصور ضعیف فرد از خودش می باشد.
3- زیاده روی در مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی
این افراد برای فرار از مشکلات و یا آرام شدن، به مواد مخدر و مشروبات الکلی رو می آورند.
برای کنترل بهتر علائم این اختلال، همه این موارد باید درمان گردند.
4- خشم بیجا
شرایط خارج از کنترل و یا ناچیز می توانند افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را بسیار خشمگین کنند.
برای مثال اگر والدین و یا همکاران برای مدت کوتاهی، به فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اعتنا نکنند، این فرد از احساس طرد و انزوا، بسیار خشمگین می شود.
5- آسیب رساندن به خود
فرد مبتلا به این اختلال می تواند دارای علائم خطرناکی باشد و مشکلاتی را در ارتباط با تصویر بدن خود و عزت نفس داشته باشند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به خودشان صدمه می زنند، مثل بریدن بدن خود با چاقو.
حتی ممکن است فکر خودکشی کنند، در این صورت باید فورا به روانپزشک مراجعه کنند.
6- احساس پوچی
هنگامی که این افراد به یک چیز و یا کسی علاقه داشته باشند و آن چیز و یا آنکس از پیش آنها برود، احساس پوچی و انزوا می کنند و توانایی مقابله کردن با این احساس را ندارند.
علائم اختلال شخصیت مرزی می تواند شامل احساس بی ارزشی، بی عشقی و پوچی باشد.یک درمان جدید به نام رفتار دیالیتیکی می تواند برای افراد مبتلا مفید باشد.
7- ترس از تنها ماندن
خشم و ترس شدید در این افراد از تنها ماندن سرچشمه می گیرد.
این افراد حتی اگر تجسم کنند که تنها هستند، دچار ترس و عصبانیت می شوند.
ترس از تنها بودن، یک مشکل جدی در روابط خانوادگی ایجاد می کند.
چگونه می توان به افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کمک کرد؟
چندین روش موثر برای درمان این اختلال وجود دارد.
دارو درمانی شامل: داروهای ثابت کننده خلق و خو، داروهای ضدجنون و ضد افسردگی می توانند این علائم را کنترل کنند.
روش های مختلف مشاوره و درمان شامل روان درمانی و یک درمان جدید که به نام رفتار دیالیتیکی خوانده می شود نیز می تواند برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مفید باشد و بیماری آنها را کنترل کند.
درمان های گروهی نیز می تواند باعث شود افراد رفتارهای خوب را جایگزین رفتارهای بد کنند و به همسالان و دیگر بیماران نیز این کار را یاد دهند.
1- کردار و عملکرد کودک را مورد تحسین قرار دهید نه خودش را
کودکان و نوجوانان نیاز دارند که به خاطر همان چیزی که هستند – صرف نظر از آنچه می توانند انجام دهند – مورد تایید و پذیرش قرار گیرند . کودک و نوجوان چه موفق بشود چه نشود بخاطر سعی و تلاشش باید تحسین و تشویق شود. اگر والدین تنها زمانی که کودکشان استعداد و شایستگی از خود نشان می دهد ، او را قبول و تأیید کنند ، آنگاه رسیدن به کمال ، برای کودک به کاری یکنواخت و کسل کننده تبدیل می شود.www.mehcom.com
2- فرایند سعی و تلاش را مورد تحسین قرار دهید نه نتیجه کارش را
وقتی فرزندان کوچک هستند ، فرایند آزمودن برای آنها حیاتی و بسیار مهم است . آنان نمی توانند به طور کامل و شایسته بنویسند ، نقاشی کنند یا ریاضیات را درک کنند . در آغاز کار ، آنچه تولید می کنند ، کمتر از فرایند یادگیری اهمیت دارد. اما ، بعد ها ، تنیجه ی کارشان هم اهمیت پیدا خواهد کرد. بنابر این اگر در آغاز ، چیزی اشتباه است یا به قدر کافی خوب نیست ، کم و بیش همان است که هست . انتقاد سازنده ، راه پیش رفتن را به کودک و نوجوان می نمایاند و تلاش هایی را که فرزند تا آن نقطه به عمل آورده ، مورد تقدیر و تحسین قرار می دهد.
3- عملکرد مشخصی را مورد تمجید و تحسین قرار دهید
با ذکر جزئیات شرح دهید کجای کاری که کودک و نوجوان انجام داده خوشحال کننده است ، به طوری که بچه ما بفهمد چه کاری را به طرز صحیح انجام نداده است و مجددا چه کار باید بکند.
4- کودک را با صراحت و بدون اما و اگر و گوشه و کنایه ، مورد تحسین قرار دهید
برای گرفتن بهترین نتیجه ، تعریف و تحسین باید رک و صریح ابراز شود ، بدون اما و اگر ، گوشه و کنایه درباره شکست های گذشته یا تضعیف کردن نتیجه . حرف هایی مثل ” خوب عمل کردی – تعجب می کنم که تنبلی نکردی ! ” یا “مشق امشبت خوب است . چرا قبلا از این کارهای خوب نمی کردی ؟” هرگونه تاثیر مثبتی را که ممکن است تعریف و تحسین داشته باشد ، خنثی و بی اثر می کند.
5- تحسین و تعریف باید واقعی و صادقانه باشد
همانطور که در مورد بزرگسالان صدق می کند، تمجید دروغین از کودک و نوجوان ، نوعی اهانت ناخوشایند به او محسوب می شود . تحسین و تمجید دروغین ، خودآگاهی کودک را زایل می کند . اعتماد او را به پدر و مادر یا هر بزرگسال دیگر از بین می برد و ممکن است ترس از شکست را در او افزایش دهد.
6- تحسین و تمجید را به صورت خودانگیخته ابراز کنید
تعریف و تحسین را بدون فوت وقت به زبان بیاورید نه پس از تعمق و اندیشه . آن را در حضور کودک بگویید نه آنکه از او دور شوید یا از اتاق دیگری بگویید ، طوری باشد که او بتواند طرز گفتن شما را ببیند.
7- روش های فیزیکی را فراموش نکنید
تماس بدنی و حالت چهره نیز می تواند بیانگر تحسین باشد. در آغوش کشیدن ، لبخند زدن و بوسیدن ، مهم است. این کارها بیانگر محبت و قدردانی هستند ، کمتر جنبه ی قضاوت دارند و بیشتر از بیان شفاهی ، حالت خودانگیخته دارند.
8- پیشرفت های مقطعی کودک را نیز مورد تحسین و تعریف قرار دهید
پیشرفت کودک را در هر مرحله ، شایسته تعریف و تحسین بدانید . از این طریق ، کودک احساس آرامش می کند.
9- بگذارید کودک موفقیت را از آن خود بداند
نگویید فوق العاده است ،” تو قبول شدی من گفتم که از روش های من در انجام کارت استفاده کن” ، “اگر من وادارت نکرده بودم که برای درس شنا بروی ، این نشان را نمی توانستی بگیری” یا ” او در خواندن فوق العاده است ، ولی من پنج سال هر شب برایش می خواندم ” بگذارید کودک کامیابی خود را باور کند.
10- برای بی اثر کردن آسیب هر انتقاد ویرانگر چهار بار “تحسین و تشویق” لازم است
پژوهش نشان داده است که برای ترمیم آسیب هر انتقاد غیر منصفانه و سرزنش کودک ، چهار بار “تحسین و تشویق” ضروری است . این امر در مورد همه ما ، قطع نظر از سن و سالمان ، صادق است . عیب جویی شدید باعث می شود کودکان احساس کنند که بد، بی شعور و غیر قابل دوست داشتن هستند. برای حفظ خودباروری در آنان ، باید نسبت چهار به یک تحسین و تشویق به عیبجویی را در امر فرزندپروری، فراموش نکنیم.
ده ویروس نابودگر کلامی در پرورش فرزندان
در پرورش فرزندانمان ده ویروس کلامی علاقه آنان به درس را کم و عدم تمرکز و لجبازی روانی را زیاد میکند:
۱. نصیحت تکراری
۲. تذکر مداوم
۳. سرزنش
۴. منت گذاشتن
۵. مقایسه کردن
۶. جر و بحث کردن
۷. برچسب منفی زدن
۸. پیش بینی منفی (نفوس بد)
۹. گله و شکایت مداوم
۱۰. متهم کردن
این ده ویروس اگر با درس همراه شوند «چه توسط والدین و چه توسط مربیان و معلمان و دبیران و مشاوران»
تضعیف کننده علاقه و انگیزه در کودکانند.
شروع اختلال كمبود توجه/بيش فعالي در چه سني است؟
كودكان ( به خصوص دختران ) ممكن است در درازمدت با نوع بي توجهي اختلال كمبود توجه/بيش فعالي قادر به رفع مسائل خويش باشند.بنابراين در مدرسه كودكاني هستند كه آسيب ديدگي شديد ندارند و در تستها نيز عالي عمل مي كنند.با رشد(فيزيكي)و بالا رفتن انتظار يا تفاوت در خواسته خودسازي و عملكرد اجرائي، آنان ممكن است به مشكلات برزي برخورد نمايند.در برخي بانوان جوان در سن 13 يا 14 سالگي با تغييرات هورموني، مسائل آشكار اختلال كمبود توجه/بيش فعالي بروز مي كند.در اين حالت كه هيچ نوع علائم شديد اختلال قبل از 7سالگي ديده نشده، توافقي بين متخصصان در زمينه طبقه بندي علائم موجود نمي باشد.اگر در بيماران برخي معيارهاي شتخيصي اختلال ديده شود و بتوان دلايل اجتماعي ديگر را ناديده انگاشت، بيشتر پزشكان، درمان آزمايشي اختلال را پيشنهاد خواهند كرد.
چگونه ميتوانم رفتار كودك مبتلا به اختلال كمبود توجه/بيش فعالي خويش را تغيير دهم؟ قوانين اساسي تعديل رفتار چيست؟
دستيابي به اين امر دشوار است به خصوص زمانيكه يكي از والدين يا هردو دچار اين اختلال باشند..
آيا اختلال كمبود توجه/بيش فعالي با شب ادراري يا مشكلات مثانه در ارتباط است؟
دكتر بري دوئل و همكاران در دانشگاه ايروين-دانشكده پزشكي- كاليفرنيا دريافتند، كودكان مبتلا به اختلال كمبود توجه/بيش فعالي،سه برابر بيشتر از آنانكه دچار اختلال نبودند از مشكلات ضعف كنترل مثانه و شب ادراري رنج مي برند. كودكان مبتلا به اختلال، اغلب با مسائل پيشرفته اينچنيني درگيرند.آنها در كسب آگهي از كنترل ادرار مشكل خواهند داشت.
ايميپرامين داروي ضد افسردگي كه عموما" براي مشكل شب ادراي بكار ميرود، در درمان اختلال كمبود توجه/بيش فعالي نيز مفيد است; بنابراين ممكن است ارتباطي بيولوژيكي بين اين دو مشكل موجود باشد.
تعديل رفتار در درمان اختلال كمبود توجه/بيش فعالي چيست؟
تعديل رفتار دانشي است كه اين نگرش را با برنامه هاي معين شكل گرفته براي كودكان، نوجوانان و بزرگسالان مبتلا به اختلال تشريح ميكند.مبناي اساسي تعديل رفتار، تركيب نتايج (پيامدها) و پاداش است.واكنش مثبت(ارزشيابي نوع پاداش آني)نسبت به رفتار مناسب ارائه ميشود;بنابراين كودك تلاش خواهد كرد تا رفتارهاي اينچنيني را براي خوشايند والدين و يا دريافت پاداش افزايش دهد.
آيا اختلال كمبود توجه/بيش فعالي نتيجه اختلال در عملكرد لوب پيشاني است؟تاثير اختلال در عملكرد لوب پيشاني چيست؟وظيفه لوب پيشاني چه ميباشد؟
بنابراين رفتارهاي برنامه ريزي شده، تعمدي و هدفدار اصولا" توسط لوب پيشاني كنترل مي شوند.اين عملكرد عالي مغز * وظيفه اجرائي * آن نيز خوانده مي شود.اين دسته عملكرد براي مجموعه اهداف و برنامه ريزي جهت دستيابي به آنها، تحقق بخشيدن به برنامه ها، مقاصد و گرايش ها و تلاش براي تكميل وظايف ضروري است.
تضعيف عملكرد اجرائي به ايجاد دشواريهاي شديدي در پذيرش موقعيتهاي تازه مي انجامد.
آيا قند سبب بيش فعالي ميشود؟آيا قند باعث اختلال كمبود توجه/بيش فعالي مي شود؟ممكن است من با محدود كردن استعمال قند بتوانم مشكلات رفتاري را درمان نمايم؟
ممكن است يك گروه فرعي كوچكي از كودكان مبتلا به اختلال موجود باشند كه حساسيت خاصي به برخي مواد غذائي داشته باشند.آزمايش كنترل قند يا رژيم هاي غذائي بهتر است براي 3 يا 4 هفته تحت كنترل باشد.يك گروه فرعي از كودكان (1-3%) ممكن است نتايج اندكي را نشان دهد، پس آزمايش مي تواند ارزشمند باشد اما رژيمهاي غذائي و الگوهاي كاهش تغذيه دليل اصلي گسترش اختلالات تغذيه مي باشند.تا زمانيكه هيچ دليل اساسي علمي براي اقداماتي اينگونه نداريم بهتر آنست كه شما از شيوه درماني چند نمونه اي استفاده كنيد.
آيا ارتباطي بين اختلال كمبود توجه/بيش فعالي و چاقي وجود دارد؟
مطالعات اخير نشان داده، بزرگسالاني كه براي چاقي خود به دنبال درمان بودند و همچنين دچار اختلال كمبود توجه/بيش فعالي نيز بودند، بصورت معني داري مسائل بيشتري در كاهش وزن دارند.***
اگر معيار تشخيص اختلال كمبود توجه/بيش فعالي را بهبود بخشد و سن شروع علائم اختلال را به جاي 7سالگي، 12سالگي تعريف نمايد،اين اختلالدر بين افراد چاق بسيار شايع خواهد بود.27/4% از همه مراجعان(بيماران)اختلال چاقي مبتلا به اختلال كمبود توجه نيز ميباشند.چاقي بيش از اندازه(بيش از 40كيلو اضافه وزن) احتمال زيادي خواهدداشت كه به اختلال كمبود توجه/بيش فعالي مبتلاشوند.(42.6%از اين افرادتحت درمان)اين بيماران با هر دو نوع اختلال چاقي و كمبودتوجه/بيش فعالي به مدت بيشتري در بيمارستاننياز به بستري دارند و مدت طولانيتري تحت درمان قرار ميگيرند.ولي نسبت واكنش مثبتشان به دارو پائين است. تا به حال تحقيقات منظم اندكي در دسترس است و فقط تعداد اندكي از پزشكان وروان درمانگران ارزشيابي(سنجش)در حيطه اختلال كمبود توجه/بيش فعالي در بيماران مبتلا به اختلال تغذيه، انجام خواهند داد.
دليل چرائي وقوع همزمان اختلال كمبود توجه/بيش فعالي با چاقي ناشناخته است.نشانه هائي وجوددارد كه تغييرات اعصاب انتقال دهنده در سيستم دوپامين و مراكز پاسخگوئي مغز تحت تاثير قرار گرفته اند.
نحوه رفتار پدران با دختران خود
پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی «تایید» است و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد.
هنوز از زمانی که پدرها نقش رییس خانه را بازی میکردند، مدت زیادی نگذشته. اما این روزها برخلاف آن روز و روزگار، پدرها به فرزندانشان بسیار نزدیکتر شدهاند....
هرچه ميگذرد پژوهشهاي بيشتري در رابطه با تاثيرات مثبت تقويت رابطه پدر و دختر انجام ميشود.
هر چه رابطه پدر با دختر بهتر و صميمانهتر باشد، دختران احتمال کمتري دارد که سيگار بکشند يا مرتکب خلاف شوند، نمرات درسي بهتري ميگيرند و ميتوانند دوستيهاي بهتري با ديگران برقرار کنند اما اين رابطه علاوه بر اين تاثيرات در کوتاه مدت، تاثيرات طولانيمدت ديگري نيز دربردارد.
خانمهايي که روابط بهتري با همسرانشان دارند و از نظر رواني و جسمي از سلامت بهتري در حدود سن 33 سالگي برخوردارند، در سن 16 سالگي رفتار بهتري با پدرانشان داشتهاند.
هر چه رابطه پدر با دخترش صميمانهتر و نزديکتر باشد، دختر در سن بالاتري به سن بلوغ ميرسد.
اگر در مورد عوارض بلوغ زودرس دختران اطلاعات داشته باشيد، به ارزش بيش از پيش پدر پي ميبريد. .
پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی «تایید» است و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد.
مهم این است که معمولا این رابطه که از همان ماه اول تولد آغاز میشود همیشه تعادل ندارد و گاهی یک رابطه بسیار نزدیک و عاطفی و گاهی یک رابطه با فاصله بین پدر و دختر شکل میگیرد.
وقتی آزمایشات، باروری یک خانم را تایید میکند، همسر او در رابطه با دختر یا پسر بودن فرزندش تفکر میکند. اما وقتی در سونوگرافی جنسیت جنین مشخص میشود، هر یک از زن و مرد به شکل متفاوتی در رابطه با فرزندش تفکر کرده و نگرانی، برنامه و خواستهای مخصوص به خودش را دنبال میکند.
اگر پدر در محیطی پدرسالار بزرگ شده باشد که در آن ارجحیت با پسر بوده است ،معمولا مرد از اینکه جنسیت فرزندش دختر است، ناراحت خواهد شد.
اگر این حس به قدری شدید باشد که بعد از تولد هم ادامه یابد ،احتمال دارد فرزند دختر به دلیل جنسیت خود در خانواده تحقیر شود.اما خوشبختانه روزگار عوض شده است.
بسیاری از مردان به داشتن دختر افتخار میکنند چون زنان نیز توانستهاند مانند مردان تحصیل و کار کنند و سبب افتخار پدر شوند.
رابطه پدر با دختر و تاریخچه زندگی
گاهی نوع رابطه دختر و پدر به تاریخچه زندگی شخصی پدر هم بازمیگردد.
برخی مردان دوست دارند، همان رابطهای را با دخترشان ایجاد کنند ،که با مادرشان داشتهاند و برخی دیگر عشقی را نثار او میکنند ،که نتوانستهاند تجربه کنند.
نکته مهم اینجاست که پدر در ارتباط با دختر ،گذشته را رها کند و سعی نماید در زمان حال زندگی کند.
پدر به دختر دنیا را میشناساند
پدر برای دختر و پسر حکم کسی را دارد که بین فرزند و مادر جدایی میاندازد. مادر فرزند را به دنیا میآورد و پدر دنیا را به او میشناساند.
در واقع پدر غریبه شناسانده شدهای است که او را از دستان قدرتمند مادر جدا کرده و در پناه خود به او هویتی مستقل در جهان میبخشد.
در واقع این پدر است که دختر را به سمت دیگران فرستاده و به او دویدن و پریدن و دیگر تواناییهای فیزیکی را میآموزاند.
وی همچنین حامی همیشگی دختر در فعالیتهای اجتماعی و هوشی است و به تربیت و آموزش او اهمیت زیادی میدهد.
در ضمن پدر اولین مردی است که به عنوان نمونه جنس مذکر دختر با او آشنا میشود.
والدین الگو هستند
نقش مهم پدر ،جدا کردن دختر از مادر و پس از آن ارزش نهادن به او به عنوان دخترش است.
دختر به پدری نیاز دارد ،که او را دوست داشته باشد و در ضمن با عشق ورزیدن به مادر، به دختر بیاموزد که باید تبدیل به زنی دوستداشتنی توسط مرد در آینده شود.
مردی که به همسرش اظهار عشق نمیکند، این احساس را به دختر آموزش نداده و عشق را در آینده در او خفه میکند.
.
بیشتر دخترهایی که ناخواسته وارد روابط دوست پسر شده بودند از ناحیه پدر و یا به عبارتی دیگر از ناحیه جنس مخالف مَحرم خود مشکل داشتند و این یک زنگ هشداری برای خانواده مخصوصا پدرها است.
بعضی از پدرها اینگونه احساس می کنند که تربیت فرزندان چه دختر و چه پسر برعهده همسرانشان است و خودشان تنها و تنها وظیفه برآورده کردن هزینه های مادی خانواده را برعهده دارند درحالی نقش پدر در واکسینه شدن فرزندان مخصوصاً دخترها در مقابل ویروس های مختلف و خطرناک جامعه بسیار مهم است
بنابراین به والدین مخصوصا پدر ها پیشنهاد می شود که:
1-نیازها و انتظارات فرزندان خود مخصوصا فرزند دخترخود را بشناسند.
2-رابطه کلامی کاملا صمیمانه و عاطفی با دخترخود داشته باشند.
3-در علاقه های دخترخود سهیم و شریک شوند .
4-در تفریحات و اوقات فراقت با او همکاری داشته باشند.
5-گفت و گوی های همدلانه همراه با ارتباط چشمی خود را افزایش دهند.
6-نقاط مثبت و خوبی های دخترجوان خود را گوشزد و در جمع ایشان را تشویق کنند.
7-خودارزشمندی و عزت نفس فرزند خود را با احترام به ایشان، مسولیت دادن و اعتماد و تحویل گرفتن بالاببرند
.
تربیت دختر نیاز به دو والد دارد
مادری که به او نشان دهد چطور زن باشد.
پدری که به او نشان دهد چطور مستقل باشد.
وظیفه پدر تربیت دختری با جرات است.
پدر باید در او احساس زیبایی را ایجاد کند و به او احساس اطمینان دهد.
ارتباط میان پدر و دختر بسیار ساده است
او عاشق پدرش خواهد بود و برای همیشه به او اطمینان می کند،
زیرا پدرش اولین عشق،اولین قهرمان و اولین مرد زندگیش خواهد بود.
چند درس مهم به پدران ارجمند
همیشه در زندگی اش حضور داشته باش
به مادرش احترام بگذار
هر لحظه ای که با او هستی ارج بنه
هر روز برایش دعا کن
قهرمان او باش
او را به دنیای خود راه بده و سعی کن با او ارتباط برقرار کنی
تمام تلاشت را بکن که محیط خانه امن، شاد و گرم باشد
هرگز او را مسخره نکن
همیشه او را تشویق کن و بگو دوستش داری
به مدرسه اش سر بزن
تشویقش کن چیزهای جدیدی را امتحان کند
هرگز مقابل او با مادرش جر و بحث نکن
به او کمک کن تا علایق واقعیش را کشف کند و سپس در دنبال کردن علایقش کمکش کن
پس انداز کردن را به او یاد بده
به او کمک کن بتواند مستقل شود
به او آموزش بده مسئولیت پذیر باشد
رابطه پدر با فرزند دختر در اسلام
هدایت و تربیت : او را طوری هدایت کند که شایسته و لایق اداره و مدیریت خانواده را داشته باشد .
پدر ، امید زندگی دختر :
دختر ، مرد آرمانی زندگی اش را از طریق پدر شناسایی می کند . پدر باید به دختر احترام بگذارد و به شخصیت او توجه کند .
محبت به دختر
پدر باید به دختر محبت کند ، دوستی خود را به او نشان دهد . دست نوازش به سر او بکشد . از او دلجویی کند
پژوهش هاي بي شماري نشان مي دهند كه دختران تا سنين 10 ـ 12 سالگي از اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند، ولي بعد ازدوران بلوغ تحت تاثير هيجانات دروني، القائات محيطي و تغييرات فيزيكي بدن خود قرار مي گيرند و دچار ضعف و كاهش حس ارزشمندي وجود مي شوند.
همين عامل، يعني عدم اعتماد به نفس منجر به كاركرد ضعيف درسي آنها، سستي روابط اجتماعي ومتعاقب آن ناتواني در حل بحران هاي زندگي شان مي شود، به حدي كه افكار و عقايد منفي، روحيه اي افسرده و پژمرده وناتواني در برقراري مناسبات دوستانه در آنها رشد مي كند.
در حالي كه مي توان با استفاده از روش هاي ساده و كارآمد نه تنها آنها را نسبت به قابليت ها، استعدادها و توانايي هاي شان آگاه كرد، بلكه براي ورود به زندگي آينده شان نيز، آماده، مقاوم و انعطاف پذيركرد.
اغلب دختران به دنبال حذف تفكرات كليشه اي، انديشه ها و نگرش هايي هستند كه به نوعي مانع پيشرفت آنان در ابعاد گوناگون اجتماع شده است. آنها مدعي اند كه پدرو مادر و ساير مراقبيني كه مسئوليت رشد و پرورش آنها رابه عهده دارند، موجب اين گونه افكار تبعيض آميز در مورد احراز نقش هاي مختلف بوده اند.
با توجه به اين موضوع، چگونه مي توان به دختران كمك كرد تا با تصورات قالبي و سنتي دربارهٌ نحوهٌ زندگي آيندهٌ خود مواجه شوند و ديدگاه هاي نويني براي آينده خود ترسيم كنند؟
بدين منظورتوجه به چند پيشنهاد و راهكار زير مي تواند موثر باشد؛ .
حمايت از رويكردهاي تربيتي كه بر پايهٌ توانايي ها و رشد روحي ـ رواني كودكان استوار است.
از دخترتان بپرسيد؛ آيا عروسك مي خواهد يا كاميون؟ جعبهٌ جواهرات مي خواهد يا مجموعهٌ وسايل آزمايشگاهي؟ ترجيح مي دهد فلوت بزند يا طبل؟ پيراهن تازه مي خواهد يا يك برنامهٌ كامپيوتري؟ و هيچ گاه فكر نكنيد كه مي دانيد دخترتان چه مي خواهد.
دختران حق دارند كه خواسته هاي شان را مشتاقانه و مبتكرانه بيان كنند.
به دختران مهارت هايي بياموزيد كه بتوانند به آن وسيله روي پاي خود بايستند و نظرات شان را بدون اين كه مرتباً از همه معذرت بخواهند به راحتي ابراز كنند
دختران را در تصميم گيري هاي خانه، مدرسه و فعاليت هاي آموزشي فرهنگي بعد از مدرسه شركت دهيد.
به دختران كمك كنيد تا مهارت ها و اعتماد به نفس شان را با گفتن جملاتي مثل سعي مي كنم ، تلاش مي كنم ...، تقويت كنند و كم تر جمله هايي مثل نمي دانم چطور؟ ، نمي كنم ، نمي خواهم و يا نمي توانم بگويند. .
مانع فعاليت هاي خلاقانهٌ دختران نشويد. آنها را تشويق كنيد تا مشتاقانه به دنبال موفقيت هاي گوناگون زندگي شان باشند. بدوند، فعاليت كنند، گاهي نامرتب باشند، اشتباه كنند ولي به دنبال اهداف و آرمان هاي شان باشند
فرصت هايي براي دختران پيش آوريد كه استعدادها و شايستگي هاي شان ديده و شنيده شود و بتوانند دربارهٌ اهداف عاليه آيندهٌ خود آزادانه صحبت كنند
دختران را زيبا، قشنگ و دلفريب نخواهيد ، بلكه آنها را قوي، باهوش و جسور بخواهيد.
به دختران ياد بدهيد كه براي زندگي چيزي فراتر از اندازه، ظاهر و صورتي فريبنده لازم است.
به دختران اين توانايي را بدهيد كه ديدي فكورانه نسبت به القائات رسانه ها، مطبوعات و فيلم هايي كه دربارهٌ دختران تهيه مي كنند، داشته باشند. از خود بپرسند آيا قضاوت هايي كه دربارهٌ زنان و دختران در اجتماع مي شود، درست است؟ و...
دختران را به دليل تلاش ها، مهارت ها و موفقيت هاي شان تمجيد و تحسن كنيد، نه براي زيبايي صورت و لباس پوشيدن شان.
به دختران روش هاي مقابله با استرس ها و فشارهاي رواني را بياموزيد.
پژوهش هاي مختلفي نشان مي دهند كه دختران بيش ازپسران تحت فشارها و اضطرابات گوناگون قرارمي گيرند.
. .
زناني را به دختران معرفي كنيد كه در عين داشتن مشاغل اجتماعي، به زندگي خانوادگي شان و به تربيت فرزندان مي رسند. .
افسانهٌ شاهزاده اي سوار بر اسب سفيد رافراموش كنيد.
اغلب زنان امروز براي داشتن زندگي آينده شان كار و تلاش مي كنند پس دختران را به اميد شاهزاده اي كه مي آيد و او را به دنياي شگفت انگيز روياها مي برد، بار نياوريد.
دربارهٌ مسائل مالي خانواده صراحتاً با دخترتان صحبت كنيد. به او ياد دهيد كه تصميم گيري هاي مالي صحيح، بخشي از زندگي روزانهٌ هر انساني است.
دربارهٌ درآمدها، مخارج و بودجهٌ خانواده با او صحبت كنيد و سعي كنيد به او بياموزيد كه چگونه مي تواند بيلان خرج و مخارج را بدون كم وكسري هاي ماهيانه حفظ كند.
توجه داشته باشيد، طرفداري از دختران به منزلهٌ طرد پسران نيست.
امروزه بسياري ازمردان به دنبال ايفاي نقش هاي پدري شان هستند و سعي مي كنند با ناديده گرفتن جنسيت فرزندان شان، ويژگي هاي پسنديده و مثبت انساني را در آنان پرورش دهند. والدين مي توانند با كمي تفكر و تعمق دربارهٌ اعمال و رفتارشان دريابند كه چه پيامهايي را به فرزندان خود(به ويژه دختران) انتقال مي دهند.
براي مثال، دختر خردسالي كه همواره شاهد اظهارنظرهاي پدر و مادرش است و متوجه مي شود كه هميشه حرف پدرش بدون پشتوانه منطقي پيش است، مسلماً نگرش نااميد كننده اي دربارهٌ دختر بودن خود پيدا مي كند.
پس اكنون زمان آن رسيده است كه رفتارها، عكس العملها و تاثيراتي كه اعضاي خانواده بر يكديگر مي گذارند، مورد تجزيه و تحليل قرار دهيد و سعي كنيد موقعيتي فراهم آوريد كه صداي فرزندان تان ـ چه دختر و چه پسر ـ يكسان شنيده شود.
تحقيقات نشان مي دهند كه دختران از ترس اين كه مورد تمسخر و انتقاد سايرين قرار نگيرند، ترجيح مي دهند سكوت پيشه كنند و بي هيچ كوششي براي جلب توجه ديگران سا كت و بي صدا بمانند.
در حالي كه پسران مدام در حال بحث، اظهار نظر و يكه تازي هستند.
دانستن اين موضوع كه والدين همان قدر كه به پيشرفت پسرشان اهميت مي دهند، به پيشرفت دخترشان نيز اهميت مي دهند، تأثير عميقي بر خود پندارهٌ دختران مي گذارد و موجب تقويت حس ارزشمندي، كفايت وشايستگي شان مي شود.
آن چه يك دختر نوجوان نياز دارد، آن است كه مي تواند با اتكا به خويشتن راه زندگي خود را پيدا كند و از فرصتهايي كه براي شكوفا شدن قابليتهايش در اختيار دارد، بهره برد.
دستم را بگیر
دختر کوچولو و پدرش در حال عبور از پل روی رودخانه بودن..
پدر از دختر کوچولو پرسید: اگه ترسیدی دست منو بگیر که داخل رودخانه سقوط نکنی
دختر کوچولو گفت: نه بابا شما دست منو بگیر
پدر با تعجب پرسید چه تفاوتی داره ؟
دختر کوچولو گفت:اگه من دست شمارو بگیرم و اتفاقی رخ بده ممکنه من دست شمارو رها کنم...ولی اگه شما دست منو بگیری و اتفاقی رخ بده من اطمینان دارم که شما دست منو رها نمی کنید
ترس در کودک
ترس در تمام طول زندگی در افراد وجود دارد. این مقوله تا وقتی که از حد عادی خود نگذرد هیچ مشکلی ایجاد نمی کند. اما گاهی اوقات به خصوص در کودکان ، ترس های بی دلیل و بی معنی ای به وجود می آید که در صورت درمان نشدن ، ممکن است مشکلاتی را برای فرد ایجاد کند.
«وقتی دخترم نزدیک یک سالش بود، برای رفتن به حمام مدام بهانه می آورد و یکدندگی می کرد. او حتی وقتی آب وان را پر می کردم ابراز ناراحتی می کرد. حتی کارهای روتین ما که شامل آواز خواندن و آب بازی بود، به جیغ و داد تبدیل شده بود. من نمی خواستم او را عصبی ببینم.» کاملا طبیعی است که تمام انواع ترس ها و عصبی شدن های غیرمعمول در سنین بین ۱۲ تا ۱۵ ماهگی بروز کند. یکی از دلایل چنین رفتاری این است که در این سنین کم کم کودک شروع به راه رفتن می کند؛ بزرگ ترین مرحله ای که نسبت به موقعیت خود آگاهی می یابد و از لحاظ عاطفی تغییراتی می کند. یکی از کارهایی که در ابتدا می توان انجام داد این است که کودک برای مدتی بسیار کوتاه از مادر دور نگه داشته شود اما این کار باید در شرایط هیجان انگیز انجام شود نه در یک موقعیت ترسناک. برای کمک به فرزندتان به منظور عبور از این دوره ترس، بهتر است توصیه برخی از متخصصان و راهبردهایی را که در نظر گرفته اند، بخوانید.
چه چیزی پشت این ترس است؟
کودک ممکن است این احساس را داشته باشد که تعادلش در وان به هم می خورد. او مدام ترس این را دارد که لیز بخورد یا به نوعی در چاه حمام فرو برود.
چطور بر این ترس غلبه کنید؟
برای این کار می توانید او را مدتی در سینک دستشویی آشپزخانه حمام کنید. شیر را باز کنید و اجازه دهید همان طور که با لیف او را می شویید، احساس راحتی کند و هرچقدر دلش می خواهد شلپ شلوپ راه بیندازد. تکنیک دیگر این است که سعی کنید وان حمام را با مداد رنگی رنگ کنید یا با اردکی که روی آب در حال حرکت است صحبت کرده و صداهای بامزه ایجاد کنید؛ اگر کارساز نبود تعداد دفعات حمام رفتن را کاهش دهید.
ترس از سروصدا
چه چیزی پشت این ترس است؟
همین طور که کودک سعی می کند دنیا را به صورت مستقل کشف کند، می خواهد بر محیط نیز غلبه کند. صدای بلندی که او فوری نتواند تشخیص دهد یا متوقفش کند، صداهایی مانند سیفون توالت یا رعد و برق می تواند منجر به وحشت زدگی و مشوش شدن او شود.
چطور بر این ترس غلبه کنید؟
خردسالان به اندازه کافی عقل دارند که بدانند بیرون ممکن است خطراتی آنها را تهدید کند اما اینقدر نمی دانند که کدامشان ارزش نگران شدن را دارند. اگر کودک می تواند صحبت کند، می توانید به او کلمات مربوط به ترس را یاد دهید؛ مثلا به او بگویید وقتی می ترسد کلمه «ترسیدم» را به زبان بیاورد؛ به این ترتیب می تواند به راحتی درباره عامل ترس هم صحبت کند. وقتی آرام شد دوباره منبع صدا را بررسی کنید و با شنیدن این صدا بخندید. با این روش کودک با احساس مثبت شما درباره آنچه او را ترسانده بود ارتباط برقرار می کند.
ترس از حیوانات
چه چیزی پشت این ترس است؟
حیوانات غیرقابل پیش بینی هستند. آنها به نظر بی خطر می آیند مانند گربه و پروانه اما ممکن است کودک تان را عصبی کنند. آنها ممکن است به یکباره بپرند و چنگ بزنند.
چطور بر این ترس غلبه کنید؟
یک بار که آرام بود، اجازه دهید کودک شما اوضاع را تا حد امکان کنترل کند. به او آزادی عمل دهید تا خودش به این نتیجه برسد که حیوانات خطرناک نیستند. به جای اینکه او را مجبور کنید خرگوش همسایه را نوازش کند، اجازه دهید فقط تماشاگر نوازش های شما بر سر خرگوش باشد. بگذارید خودش تمایل نشان دهد. اگر دیگر از پرنده ها نمی ترسید، می توانید بگویید می خواهیم برویم پارک و ممکن است تعدادی پرنده ببینیم؛ به این ترتیب او دیگر در برابر وضعیت پیش آمده شوکه نمی شود.
ترس از ناشناخته ها
چه چیزی پشت این ترس است؟
فهم بچه ها از جهان براساس چیزهایی است که تجربه می کنند؛ بنابراین وقتی با کسی روبه رو می شوند که شبیه دلقک است و غیرطبیعی نگاه می کند و حرکات صورتش عادی نیست، این ممکن است در آنها احساس ناخوشایندی ایجاد کند.
چطور بر این ترس غلبه کنید؟
اگر به تولدی دعوت شدید که قرار بود در آن یک نفر لباس های عجیب و غریب بپوشد به کودک خود توضیح دهید که چه چیزی قرار است ببیند و چرا آن فرد جور خاصی لباس می پوشد، بعد کتاب هایی درباره دلقک برایش بخوانید یا در اینترنت عکس هایش را به او نشان دهید؛ به این ترتیب او با آنچه می خواهد ببیند از قبل آشنا شده است. درباره ترس های او نگران نباشید و آن را تبدیل به یک معضل بزرگ نکنید و زمان دهید تا همه چیز بهتر شود.
ترس از هیولا
چه چیزی پشت این ترس است؟
او فکر می کند چیزی زیر تختش است و ممکن است به او صدمه بزند.
چطور بر این ترس غلبه کنیم؟
حتی اگر همه ما بدانیم که چیزی به نام هیولا وجود ندارد، هیچ فایده ای ندارد آن را به بچه ها بگوییم چون باور نمی کنند. آنها این تصور عجیب را دارند که هیولاها در جاهای تاریک، سایه ها، ابرها یا هرجای دیگری وجود دارند. به جای سرزنش به نگرانی اش اهمیت دهید و هرکاری که لازم است انجام دهید تا او هیولا را نبیند. بعد از اینکه زیر تخت، داخل کمد و هرجایی که احتمال وجود هیولا را می دهد چک کردید، یک بطری آب پر کنید و به او اطمینان دهید که وقتی این بطری آب در اتاقش هست، هیولا نمی تواند به او آسیبی بزند. علامت «ورود هیولا ممنوع!» را روی در اتاقش نصب کنید.
ترس از خواب بد
چه چیز پشت این ترس است؟
او می ترسد تنها بخوابد چون فکر می کند کابوس می بیند.
چگونه بر این ترس غلبه کنید؟
خواب های بد و کابوس، نمونه مشخص مبارزه کودک برای ایجاد تمایز بین واقعیت و خیال است. بچه ها شاید نتوانند دقیقا آنچه در خواب دیده اند را توضیح دهند اما آن را به شکل علائم استرسی مانند گریه و جیغ زدن یا بیان اینکه نمی خواهند بخوابند در رفتارشان نشان می دهند. بعد از اینکه کودک خواب بد دید پتوی مورد علاقه یا حیوان مورد علاقه اش را در اختیارش بگذارید و به او اطمینان دهید که در امان است و شما همیشه برای کمک به او آنجا حضور دارید. اگر کودک به شکل مداوم کابوس میبیندبا پزشک مشورت کنید؛ او ممکن است دچار وحشت شبانه شده باشد.
چه چیزی پشت این ترس است؟
او از اینکه تنهایش می گذارید، نگران می شود و دلیلی برای این کار نمی بیند؛ او از این ترس دارد که شما برنگردید.
چگونه بر این ترس غلبه کنید؟
این کاملا طبیعی است که کودک نو پا وقتی مراقبانش ترکش می کنند، مضطرب و نگران شود. کلید غلبه بر این ترس، یک خداحافظی معمولی و همیشگی است. همیشه کودکتان را همراه پرستار یا اعضای خانواده بگذارید و هر وقت که می خواهید ترکش کنید از او خداحافظی کنید. کاری کنید قبل از رفتن شما، کودکتان مشغول انجام کاری باشد اما حتما از او خداحافظی کنید نه اینکه ناگهان غیبتان بزند؛ خداحافظی به این معناست که مادر همیشه برمی گردد.
این نکته ها را به خاطر داشته باشید
اگر به تولدی دعوت شدید که قرار بود در آن یک نفر لباس های عجیب و غریب بپوشد به کودک خود توضیح دهید که چه چیزی قرار است ببیند
در شرایط آب و هوایی مختلف بیرون بروید و بازی کنید؛ به این ترتیب کودک بهتر آب و هوای بارانی یا باد را درک می کند
به کودک خود یاد دهید که چه چیز واقعی است و چه چیز تصنعی و چیزهایی که باعث ترس می شوند مانند حمام و توفان، در واقع چگونه عمل می کنند
ترس از ماسک های عجیب و غریب
چه چیزی پشت این ترس است؟
لباس هایی مانند لباس حاجی فیروز و انواع ماسک ها می تواند او را بترساند زیرا او هیچ درکی از آنها ندارد و حتی نمی داند کسی پشت ماسک هست یا نه.
چگونه بر این ترس غلبه کنید؟
کودکان تصورات عجیبی دارند و نمی توانند درست تشخیص دهند چه چیزی حقیقت دارد و چه چیزی نه. در حالی که ممکن است عکس انداختن با حاجی فیروز برایتان جالب باشد، باید تشخیص دهید که ماسک های دایناسور و لباس خرگوش می تواند به دلیل عدم تناسب و تازگی ترسناک باشد. هیچ وقت کودکتان را مجبور نکنید با کسی که لباس و ظاهر خاصی دارد معاشرت کند و توجه کنید که افراد ماسک شان را بردارند تا او بفهمد پشت آن ماسک چهره ای مهربان وجــود دارد. کار دیگری که می توانیـد انجام دهید این است که در مراسم مختلف بر تن او هم لباس های خاص بپوشانید تا این موضوع را درک کند.
ترس از پزشکان و دندانپزشکان
چه چیزی پشت این ترس است؟
او فکر می کند که دکتر برای او آمپول تجویز می کند یا از او آزمایش خون می گیرد که همه اینها دردناک است.
چگونه بر این ترس غلبه کنید؟
برای بچه ها در این سن کاملا طبیعی است که از پزشک واهمه داشته باشند. ممکن است کودک شما وقتی به اتاق انتظار می رود، یخ کند زیرا برایش تداعی کننده درد است. پیش از رفتن به مطب، کودک خود را آماده کنید و برایش جایزه ای در نظر بگیرید که در صورت همکاری با پزشک به او بدهید. خواندن کتاب یا داستان در حالی که منتظر نوبت تان هستید می تواند از اضطراب او کم کند. به او یاد دهید بر ترسش مدیریت داشته باشد.
ترس از آب و هوا
چه چیزی پشت این ترس است؟
صدای باد و زوزه گردباد می تواند برای کودک ترسناک باشد.
چطور بر این ترس غلبه کنید؟
به کودک کمک کنید درباره آب و هوا بیشتر بداند. لذت بردن از انواع آب و هوا بهترین راه مبارزه با این ترس است. در شرایط آب و هوایی مختلف بیرون بروید و بازی کنید؛ به این ترتیب کودک بهتر آب و هوای بارانی یا باد را درک می کند. کار دیگری که می توانید انجام دهید این است که یک جدول آب و هوا برای کودک تهیه کنید تا او شرایط آب و هوایی هر روز را در آن بنویسد. اگر در منطقه ای زندگی می کنید که پر از گردباد و توفان است، یک برنامه برای آب و هوای بد برنامه ریزی کنید؛ به این ترتیب او بر شرایط کنترل خواهد داشت.
ترس از غریبه ها
چه چیزی پشت این ترس است؟
او کسی را که کمتر دیده، نمی شناسد و انتظاراتش را نمی داند؛ بنابراین ترجیح می دهد به مادرش بچسبد.
چطور بر این ترس غلبه کنید؟
ترس از غریبه ها برعکس بیشتر ترس ها، ترس سالمی است و کودک را محافظت می کند. بچه ها نباید به سمت افرادی که نمی شناسند بروند. اشکال زمانی است که ترس کودک از دوستان و آشنایانی است که به طور منظم آنها را نمی بیند. به کودک خود فرصت دهید تا با افراد تعامل برقرار کند و آنها را کم کم بشناسد. زمانی که کودک با افراد جدید آشنا می شود، در کنار فرزندتان باشید و رفتار دوستانه تان را الگوی او قرار دهید. اگر می دانید که فرزندتان خجالتی است به دوستان و آشنایان توضیح دهید که ممکن است کمی زمان ببرد تا با آنها گرم بگیرد. درباره برخی بازی ها و فعالیت های مورد علاقه برای آنها توضیح دهید؛ طوری که به کمک همین ها زودتر یخ کودک آب شود.
ترس از تنهایی
چه چیزی پشت این ترس است؟
او زمانی که والدین در اتاق در کنارش هستند، احساس امنیت می کند و دوست ندارد شما از دیدش دور شوید. این نوع ترس به ترس از جدایی بسیار نزدیک است.
چگونه بر این ترس غلبه کنید؟
یک بازی تنها بودن ترتیب دهید. بازی به این صورت باشد که گاهی مادر تنها باشد و گاهی هم کودک. ابتدا دور از او در گوشه و کنار اتاق قرار بگیرید و بعد اتاق های مجزا را امتحان کنید. هر کدام از این وضعیت ها را در زمانی کوتاه، مثلا ۳۰ ثانیه امتحان کنید تا اینکه او احساس راحتی کند. به یاد داشته باشید اصلا درست نیست که کودکتان را برای مدت طولانی تنها بگذارید.
آغاز سال تحصیلی بر نوآموزان و دانش آموزان دبستان سلام یاسین مبارک .